۱۳۹۱ مهر ۷, جمعه

پیش نیاز رفراندوم



اولین رفراندوم در جمهوری اسلامی در روزهای 10 و 11 فروردین 1358؛ برای اخذ نظر مردم در مورد جایگزینی حکومت مشروطه سلطنتی با جمهوری اسلامی (با موضوع جمهوری اسلامی آری یا نه) انجام شد. نتايج اين رفراندوم فقط در همان روزهاي اول انقلاب براي مردم و روشنفكران قابل قبول بود. هرچه از آن زمان مي‌گذشت، نارضايتي از نتايج رفراندوم ابتدا در نزد روشنفكران  و به مرور در قشرهاي مختلف مردم بيشتر مي‌شد؛ بخصوص كه با تصويب قانون اساسي جمهوري اسلامي در مجلس خبرگان (و نه در مجلس مؤسساني كه قبل از انقلاب وعده‌ي آن به مردم داده شده بود)، بسياري از روشنفكران و اقليتهاي قومي، مذهبي و غيره، اصول آن را موافق با آزادي‌هاي وعده داده شده به آنان نيافتند. علت اين ناكاميها را در يك جمله مي‌توان خلاصه كرد: «در برگزاري آن رفراندوم، جمهوري اسلامي به مثابه هندوانه‌اي دربسته كه حتي از ظاهرش هم نمي‌شد پي به باطنش برد به مردم عرضه شد، و مردم هم فقط به خاطر جو انقلابي آن زمان و به اتكاي شعارهاي خوب و شيريني كه از آيت‌الله خميني و اطرافيانشان شنيده بودند، به آن راي مثبت دادند.» به عبارت ديگر آن رفراندوم فاقد شرط مهم و اساسي پيش‌نياز يك رفراندوم بود. پيش‌نياز يك رفراندوم چيست؟ خيلي ساده است: قبل از برگزاري هر رفراندوم، بايد موضوع آن دقيقاً شكافته شده و به مردم عرضه شود و تمامي گروه‌ها، احزاب، مخالفين و موافقين آن موضوع حق داشته باشند كه نظرات خود را از طريق رسانه‌هاي عمومي با مردم در ميان بگذارند. روشنفكران و نخبگان جامعه نيز در ميزگردها و مناظره‌هاي عمومي موضوع را براي مردم شكافته و در مورد آن بحث و تبادل نظر كنند تا در نهايت؛ موضوع رفراندوم پس از جرج و تعديل‌هاي لازم به راي مردم گذاشته شود. درست مانند طرح و لايحه‌اي كه پس از ارائه به صحن علني مجلس، در مورد آن بحث شده و در پايان در مورد آن راي‌گيري مي‌شود.

يك روي سكه

با اين تفاصيل فكر مي‌كنيد اگر قبل از رفراندوم جمهوري اسلامي در سال 58، مشخصه‌هاي جمهوري اسلامي را به اين شرح اعلام مي‌كردند، آيا باز هم 98 درصد به آن راي آري مي‌دادند:

1-    جمهوري اسلامي حكومتي لايتغير است و با برگزاري رفراندوم نمي‌توان آن را تغيير داد.

2-    در جمهوري اسلامي همه امور انتخابات تحت نظارت ولايت مطلقه فقيه و شوراي نگهباني كه منتخب اوست انجام مي‌شود.

3-    نمايندگان مجلس شوراي اسلامي با راي مردم انتخاب مي‌شوند ولي قبل از آن شوراي نگهبان بايد صلاحيت كانديداها را تائيد كند.

4-    رئيس جمهور نيز با راي مردم انتخاب مي‌شود ولي شوراي نگهبان بايد صلاحيت كانديداهاي رياست جمهوري را تائيد كند.

5-    رئيس قوه قضائيه توسط ولي فقيه به اين سمت منصوب مي‌شود.

6-    نمايندگان مجلس خبرگان نيز توسط مردم و پس از تائيد صلاحيت توسط شوراي نگهبان انتخاب مي‌شوند.

7-    ولي فقيه توسط مجلس خبرگان انتخاب مي‌شود و همين مجلس بر كار او نظارت مي‌كند.

8-    فعاليت احزاب فقط با تائيد دولت جمهوري اسلامي امكانپذير است.

روي ديگر سكه

حال اگر مشخصه‌هاي جمهوري اسلامي به اين شرح اعلام مي‌شد، فكر مي‌كنيد امروز وضعيت كشور خيلي بهتر از آنچه كه هست نمي‌بود؟

1-    جمهوري اسلامي حكومتي لايتغير نيست و طبق فرمايشات امام خميني (در روز 12 بهمن 1357) هر نسلي حق دارد حكومت مورد نظر خود را با برگزاري رفراندوم انتخاب كند.

2-    قواي سه گانه به‌طور مستقل عمل مي‌كنند و هيچ قوه‌اي حق دخالت در امور قوه ديگر را ندارد.

3-    نمايندگان مجلس شوراي ملي با راي مستقيم مردم انتخاب مي‌شوند و هر شخص بالغ و عاقل كه تابعيت ايران را داشته باشد مي‌تواند كانديداي نمايندگي شود.

4-    رئيس جمهور نيز با راي مستقيم مردم انتخاب مي‌شود و علاوه بر ايراني‌الاصل بودن، بايد از افراد سياسي و خوشنام باشد.

5-    رئيس قوه قضائيه توسط شوراي عالي قضايي كه متشكل از قاضي‌هاي با سابقه و خوشنام است، به اين سمت منصوب مي‌شود. اعضاي اين شورا نيز توسط قاضي‌هاي باسابقه (مثلاً حداقل 5 سال سابقه‌ي قضاوت) و در انتخابات داخلي‌ي قوه قضاييه انتخاب مي‌شوند.

6-    فعاليت احزاب كاملاً آزاد است و محبوبيت هر حزب نيز توسط مردم (در انتخابات‌هاي برگزار شده و تعداد نفراتي كه از هر حزب انتخاب مي‌شوند) تعيين خواهد شد.

7-    فعاليت مطبوعات و رسانه‌هاي عمومي نيز آزاد است و هر رسانه‌اي حق دارد عملكرد هريك از اركان حكومت را نقد و بررسي كند. به تخلفات اين رسانه‌ها تنها در دادگاه‌هاي خاص رسانه‌ها و با حضور هيئت منصفه‌اي متشكل از نمايندگان افكار عمومي رسيدگي مي‌شود.

ايمان عليپور (عليم)

4/4/1389

پروژه «هاشمی‌درمانی» حکومت اسلامی



این روزها هرجا می‌شینیم درباره‌ی این پروژه می‌شنویم. حتی برای اکثر مردم عادی هم این قضیه خیلی تابلووه.
فائزه مدتهاست که حکم محکومیت گرفته، مهدی سالهاست که خارج از کشور بوده و از همه مهمتر، «پدرخوانده» هاشمی مدتهاست که از نظر سیاسی بقول یکی از دوستان خفقان مزمن گرفته، حتی موقعی که به قول انگلیسی‌زبانها «ماموت آماتی ناچاد» هرچی فحش و بد و بیراه و اتهام بود، نثار او و خانواده‌اش کرد؛ با همه اینها هیچ خبری از این خانواده نبود.
اما حالا به یک باره مهدی زمزمه برگشتن به ایران رو سر میده، راستگرایان افراطی برای اینکه به اصطلاح جلو برگشتن اونو بگیرن، فائزه را دستگیر می‌کنن و با اینحال مهدی به ایران بر میگرده و دستگیر میشه، هاشمی هم به بدرقه‌ی او میره و براش دعای سفر می‌خونه و مادرش هم میگه اسم همه خلافکارا رو با حروف مخفف می‌خونن ولی اسم بچه‌های منو بطور کامل میگن. اینا همه نشان از یه چیز داره: «مظلوم نشان  دادن هاشمی در مقابل یک حکومت ستمگر (همان حکومتی که هاشمی حاضره برای حفظش همه چیزشو بده)، و در نتیجه محبوب کردن او در نظر مردم و در نهایت در آب‌نمک خوابوندن «مردی برای تمام فصول» برای روز مبادای در آستانه‌ی سقوط حکومت اسلامی».
با اینکه همه رفتار و کردار سردمداران حکومت تابلووار این پروژه را به نمایش گذاشته و حتی مردم کوچه و بازار هم دست حکومت را خوانده‌اند، خیلی عجیب است که هیچیک از تحلیلگران و به اصطلاح کنشگران سیاسی به این قضیه پی نبرده‌اند و یا خودآگاه به روی مبارکشان نمی‌آورند. کافیست نگاهی به برنامه‌ها و میزگردهای رنگارنگ تلویزیونهای ماهواره‌ای بیاندازید.
ایمان علیپور (علیم) 4/7/91

۱۳۹۱ مهر ۶, پنجشنبه

صفهای سیاسی


ما ایرانیها،صفهای سیاسی مون هم مثل صفهای عادی دیگه مونه. صف نون، صف شیر، صف تره بار و بقیه صفها. نه سرش معلومه نه ته اش. نه معلومه کی تو صفه، نه معلومه کی نیس. نه مشخصه کی جلوتر از کیه و کی پشت سر کی.
صفهای گروههای سیاسی مون هم مثل این صفهاست. الان از نظر تئوری دو صف مشخص سیاسی داریم که هر کدوم هدف مشخصی دارند ولی گروههای سیاسی ما مشخص نیست تو کدومیک از این صفها هستند. یه گروه بعضی وقتها حرکتی می‌کنه و بیانیه ای میده که آدم فکر میکنه تو صف دوم وایستاده ولی بعد از مدتی یه حرفی میزنه که آدم مطمئن میشه اون تو صف اوله.
هدف صف اول مشخصاً حفظ نظام حکومت اسلامیست به هر قیمت و هزینه‌ای. اونهایی که معلومه مشخصا تو این صفند، از سیدعلی خامنه‌ای تا امثال میرحسین موسوی (البته قبل از حصر خانگی و قطع ارتباطش با رسانه ها) را در بر میگیره. افراد این صف به راهها و روشهای گوناگونی برای رسیدن به اهدافشان استفاده میکنن که آخرینش پروژه هاشمی درمانی و مظلوم نمایی هاشمی رفسنجانی است که قطعاً در این صفه.
هدف صف دوم هم مشخصاً براندازی حکومت اسلامی است. اما وقتی به گروههای مدعی بودن در این صف نگاه میکنیم میبینیم که بعضیهاشون طوری تو صف وایستادن که آدم فکر میکنه اون جزو نفرات صف اوله. حالا بگذریم که توهمین صف دوم کسایی واستادن که نگاهشون به جلوی صف اوله! کسایی که به دنبال براندازی حکومت اسلامیند ولی هدفشون  ایجاد یه حکومت ایدئولوژیک مثل حکومت اسلامی فعلی است. مثلاً با تمام احترامی که برای مخالف خودم قائلم، ببینین بیش از 34 ساله که مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدینه! یعنی بیش از یک و نیم برابر رهبریه امام خامنه‌ای! یا بیش از سی ساله که خانم مریم رجوی به قول خودشون رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومته! یعنی چیزی بیشتر از ریاست جمهوری مبارک و قذافی و بن علی و سیدعلی و بشار و همه رئیس جمهورای برگزیده مادام العمر کشورهای دیکتاتور زده و به اصطلاح مردمی! حداقل تو روسیه اگه میخوان یک رئیس جمهورو مادام العمر کنن، دوره اش که تموم شد، اونو میکنن نخست وزیر و تموم اختیارات رئیس جمهور رو هم میدن بهش تا بعد از 4 سال دوباره اونو بکنن رئیس جمهور و همون  آش و کاسه قبلی.
در آخر میگم: آی گروههای سیاسی! تورو به خدا، تو رو به هرکی که قبول دارید و براتون عزیزه، بیاین درست کردن صفهامونا با درست کردن صفهای سیاسی شروع کنیم. مواضعمونو واضح و شفاف کنیم.
فکر میکنم اگه صفها منظم بشه و معلوم بشه که هرکی تو کدوم صفه، بالاخره میشه با مذاکره و تعامل، صفهایی رو که هدفشون نزدیک به همه رو حداقل به طور تاکتیکی به هم متصل کرد و برای رسیدن به هدف تلاش کرد. مثلا حالا که کسایی پیدا شدن و یه منشوری رو تدوین کرده اند (که تدوین یک منشور همبستگی ملی آرزوی چندین و چند ساله من بوده) بیاین با هم بشینین و بندهای منشور رو با تعامل و گفتگو تعدیل کنین که بشه واقعا یه منشور همبستگی ملی که مورد توافق همه ملت باشه، چه اون دسته از مردمی که اصلا بدنبال براندازیند و چه اونایی که با اینکه با اصل جمهوری اسلامی موافقند، از عملکرد سران حکومت ناراضیند و به دنبال یک تغییرند.