۱۴۰۱ آبان ۳۰, دوشنبه

قصه‌ي آفرينش جهان و آدم از زبان قرآن


يکي بود، يکي نبود، غير از خدا هيچکس نبود؛ و خدا خيلي تنها بود. از ازل تنها ‏بود. حوصله‌اش سر رفته بود. به فکر افتاد که موجوداتي خلق کند که از تنهايي درآيد. ‏در چشم بهم‌زدني (کُن فَيَکون [يس-82 و 7 آيه مشابه ديگر‎[‎‏) فرشتگاني آفريد با ‏بال‌هاي دوگانه، سه‌گانه و چهارگانه [فاطر-1‏‎[‎‏، همگي پسر (شايد هم پسر و دختر! البته ‏که اين فرشتگان، نيازي به توالد و تناسل نداشتند؛ پس نيازي به جنسيت نداشتند. اما از ‏آنجا که بعدها؛ زماني که پيغمبر اسلام به پيامبري مبعوث شد، کافران بر پيامبر ايراد ‏مي‌گرفتند که فرشتگان خدا، دختر هستند و اين حرف براي خدا خيلي گران تمام ‏مي‌شد، خداوند در چندين آيه به آنان پاسخ داده است ‏[الإسراء-40 و چندين آيه مشابه ‏ديگر‎[‎‏، و آن‌ها را ناباورمند به آخرت توصيف کرده است ‏[النجم-27‏‎[‎‏).‏

القصه؛ اين فرشتگان همگي مشغول ستايش و سجده و عبادت خدا شدند ‏[الزمر-75، ‏الذاريات-56 و آياتي چند از اين دست]‏. تا اينکه خداوند تصميم گرفت جهان را بسازد، ‏چون تا آن زمان هرچه بود لامکان بود و در لاهوت و ازليت. گذشت زمان در لامکان ‏بي‌معني است، زيرا زمان و مکان دو عامل وابسته به يکديگرند و گذشت زمان در ‏جابجايي و تغيير مکان معنا و مفهوم مي‌يابد؛ بنابراين نمي‌توان گفت که چه مدت پس از ‏آفرينشِ فرشتگان، خداوند تصميم به آفريدن جهان گرفت.‏

اين بار او از شگرد «کُن فَيَکون» استفاده نکرد و تصميم گرفت که جهان را در ‏شش روز (يا شش هنگام) بيافريند ‏[يونس-3 و با همين مضمون؛ آيه‌هاي الفرقان-59، ‏هود-7، السجده-4، الحديد-4، الأعراف-54، ق-38‏]‏. حالا بگذريم از اينکه؛ وقتي ‏جهاني در کار نيست و زمين و خورشيدي وجود ندارد ‏[الأعراف-54]‏ و همانطور که ‏گفته شد؛ گذشت زمان در لامکان معنا ندارد؛ شش روز و يا شش هنگام را چگونه ‏مي‌شود محاسبه کرد؟!‏

بهر حال، خدا دست به‌کارِ آفريدن جهان شد. ابتدا زمين را با گستراندن آن آفريد ‏‏[الشمس-6]‏، همانطور که اعرابي براي برپايي خيمه، زيلويش را با غلطاندن ‏[النازعات-‏‏30]‏، مي‌گستراند. ‏

بگذريم؛ سپس خداوند در زمين کوه‌هايي قرار داد، به مانند ميخ ‏[النبأ-7]‏ و لنگر ‏‏[ق-7 و با همين مضمون؛ آيه‌هاي النمل-61، فصلت-10 و النازعات-32]، که زمين را ‏برقرار و استوار نگه دارد [لقمان-10]. همچنين رودها و راه‌هاي زميني را آفريد تا ‏انسان‌ها (که بعداً آفريده خواهند شد) بتوانند راه خود را پيدا کنند [النحل-15 و با همين ‏مضمون؛ الأنبياء-31].!‏

خداوند در روز سوم يا چهارم، به کار آفرينش آسمان‌ها پرداخت؛ که آسمان در ابتدا ‏بخاري بود و او به زمين و آسمان فرمود: «بياييد»؛ و آنها اطاعت کرده و آمدند ‏‏[فصلت-11]! او آسمان‌ها را برافراشت [الشمس-5 و با همين مضمون؛ آيه‌هاي ‏الذاريات-47، الغاشيه-18، النازعات- 28، البقره-22، الرحمن-7]، همانگونه که اعرابي ‏خيمه‌اش را برپا مي‌کند [النازعات-28]. آري، آسمان را برافراشت بي هيچ ستون و ‏نگهدارنده‌اي [لقمان-10]، و تنها خداست که زمين و آسمان را نگه مي‌دارد و بجز او ‏کسي قادر به نگهداشتن آن‌ها نيست [فاطر-41]. ‏

پس از برافراشتن آسمانِ دنيا، آن را با خورشيد و ماه [نوح-16] و چراغ‌هايي زينت ‏داد [ق-6 و با همين مضمون، آيه‌هاي الملك-5، الفرقان-61 و [فصلت-12]. يکي از ‏اهداف قرار دادن چراغ در آسمان، طرد و راندن شياطين بود [الملك-5]. ‏

پس از آفرينشِ ماه و خورشيد؛ خداوند، سرعت و ميزان گردش آن‌ها به دور زمين را ‏هم معين نمود [الرعد-2]؛ و بدين وسيله شب و روز را پديد آورد و بر هر کدام نشانه‌اي: ‏نشانه‌ي شب را تاريکي و نشانه‌ي روز را روشنايي؛ قرار داد [الإسراء-12].‏

پس از آن، خداوند در چهار روز همه گونه مواد خوراکي را بر روي زمين، پديدار کرد ‏‏[فصلت-10]. هرگونه جنبنده‌اي را بر روي زمين پراکنده کرد [لقمان-10]، همگي ‏جفت‌هاي دل‏انگيز [ق-7]؛ و از آسمان آبى فرو فرستاد که بر اثر آن از هر نوع ميوه (آن ‏هم به‌صورت جفت جفت [الرعد-3]) و گياهي بر روي زمين روييده شود و رزق ‏انسان‌هايي که بعداً آفريده مي‌شوند، فراهم گردد [البقره-22 و لقمان-10].‏

بدين گونه بود که خداوند، جهان را در شش روز آفريد و در انتهاي روز ششم، هيچ ‏احساس خستگي و ماندگي نکرد [ق-38]. اين که خداوندِ اسلام در پايان آفرينش ‏جهان، احساس خستگي نکرده برخلاف باور يهوديان است؛ چون در سفر خروج ??:?? ‏تورات آمده است: «...در شش روز يَهُوَه آسمان و زمين را ساخت و در روز هفتمين آرام ‏‏فرموده استراحت يافت».! ‏

مدت زماني نامشخص از آفرينش جهان گذشت تا اينکه خداوند تصميم گرفت با ‏گِل [ص-71 و السجده-7] موجودي (به‌نام آدم) خلق کند تا جانشين او بر روي زمين ‏باشد. البته قبل از آن، خداوند جن را هم با تشعشعي از آتشي سوزان و بدون دود آفريده ‏بود [الحجر-27 و الرحمن-15].‏

خداوند، اين تصميم را با فرشتگان درميان گذاشت. فرشتگان چون با ماهيت چنين ‏موجودي آشنا نبودند، گفتند آيا مي‌خواهي در زمين کسى را بگمارى که در آنجا فساد ‏کند و خون‌ها بريزد؟! اگر ستايشگر مي‌خواهي، ما را آفريده‌اي که هميشه درحال ‏ستايش و ثناگويي تو‏ هستيم. ‏

خداوند به آنان پاسخ داد: من چيزى مى‏دانم که شما نمى‏دانيد [البقرة-30]. امروزه، ‏بعد از گذشت هزاران هزار سال از آن ماجرا، ما هنوز نفهميده‌ايم که خدا چه چيزي را ‏مي‌دانست که فرشتگان نمي‌دانستند.‏

بهرحال، خداوند انسان را از «گِلى ‏[ص-71، السجده-7،  الأنعام-2،  المؤمنون-‏‏12، السجدة-7 و الرحمن-14]‏ خشک و سياه و بدبو [الحجر-26 و الحجر-28]»! آفريد. ‏حالا چرا از ميان ‌همه چيزهايي که در زمين وجود داشته، خداوند گِلي سياه و بدبو را ‏براي آفرينش انسان (که قرار بوده جانشين خدا بر روي زمين باشد) انتخاب کرده؟ فقط ‏خودش مي‌داند!. با اين وجود خداوند خيلي بر بشر منت گذاشته و گفته «به راستى ما ‏فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشکى و دريا برنشانديم و از چيزهاى پاکيزه ‏به ايشان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از آفريده‏هاى خود برترى آشکار داديم» ‏‏[الإسراء-70].! ‏

آري خداوند آدم را از گِلى خشک و بدبو آفريد، ولي مقرر فرمود که تداوم نسل او از ‏‏«چکيده‌ي آبى پست!» باشد [السجدة-8]. سپس به صورتگرى [الأعراف-11] پرداخت ‏و براي او گوش و ديدگان و دلها و ‏اندام درست کرد و از روح خود در او دميد ‏‏[السجده-9]، و آدم زنده شد.‏

آنگاه خداوند نام همه ‌فرشته‌ها را به آدم آموخت و ‏سپس آنها را بر فرشتگان عرضه ‏نمود و به آن‌ها گفت اگر راست مى‏گوييد آنچه را گفتم، تکرار کنيد [البقره-31]؛ ‏فرشتگان، اظهار عجز کردند و گفتند ما بجز آنهايي که قبلا به ما آموخته‌اي، هيچ چيز ‏نمي‌دانيم [البقره-32]. سپس، خداوند از آدم خواست که آن اسامي را بازگو کند. آدم هم ‏همه‌ي نام‌ها را بازگو کرد. در اين هنگام، خداوند به فرشتگان گفت: «به شما نگفتم که ‏من همه چيز را مي‌دانم [البقرة-33]، پس به آدم سجده کنيد ‏‎]‎آيات الأعراف-12، طه-‏‏116، الإسراء-61، الكهف-50، البقره-34، ص-72 و الحجر-29‏‎[‎‏». ‏

همه‌ي فرشتگان، بجز يکي به‌نام شيطان، بر آدم سجده کردند ‏‎]‎آيات الأعراف-12، ‏طه-116، الإسراء-61، الكهف-50 و البقره-34‏‎[‎‏. هنگامي که خداوند از شيطان پرسيد ‏چرا بر انسان سجده نکردي؟ پاسخ داد: زيرا که من از او برترم. من از آتش آفريده ‏شده‌ام در حالي که او از گل (آن هم از نوع بدبويش ‏‎]‎الحجر-33‏‎[‎‏) آفريده شده ‏‏[الأعراف-12 و ص-76].‏

پس از اينکه شيطان، به‌دليل غرور و تکبر، نافرماني خدا را کرد و از سجده‌ي آدم ‏سر باز زد، خداوند بر او غضب کرد و او را از درگاه خود راند [الأعراف-13]؛ و گفت «تا ‏روز قيامت، لعنت من بر تو باد» [ص-78]. ‏

خداوند همانگونه که شيطان را آفريده بود، مي‌توانست در همان لحظه که نافرماني ‏کرد، جان او را بگيرد و او را از صفحه‌ي روزگار محو کند. اما چنين کاري نکرد! و تنها ‏او را لعنت کرد، از درگاه خود راند و جزو گروه کافران قرار داد [ص-74]؛ که اين از ‏نشانه‌هاي بخشندگي و مهرباني خداست!.‏

در اينجا، شيطان از مهرباني ‏خدا سوءاستفاده کرد و گفت: «به من بگو براى چه آدم ‏را بر من برترى دادى؟ و اگر تا روز قيامت به من مهلت دهى قطعا فرزندانش، جز ‏اندکى از آنها، را ريشه‏کن خواهم کرد» [الإسراء-62، ص-79 و الأعراف-14]؛ و ‏شيطان اولين چون و چرا کننده در کار خدا بود.‏

پس از اينکه خداوند به او مهلت داد [الأعراف-15، ص-80 و81 و الحجر-‏‏37و38]، شيطان از خدا طلبکار شد و با کمال وقاحت گفت: «پس به‌سبب آنکه مرا به ‏بيراهه افکندى من هم براى فريفتن آنان حتما بر سر راهشان خواهم نشست و آن‌ها را ‏از راه راست تو منحرف مي‌کنم [الأعراف-16 و الحجر-39] و به عزت تو سوگند که ‏همگى را به‌طور حتم از راه به در مى‏برم» [ص-82]. ‏

خداوند پاسخ داد: «برو هر کاري دلت خواست بکن؛ از ايشان هر که را توانستى با ‏آواى خود تحريک کن و با سواران و پيادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد ‏شرکت کن و به ايشان وعده بده [الإسراء-64]، و مسلم بدان که جهنم را از تو و از هر ‏کس از آنان که تو را پيروى کند، خواهم انباشت [ص-85، الأعراف-18، الإسراء-63، ‏ص-85 و الحجر-43. تو بر بندگان من مسلط نخواهي شده و فقط گمراهان از تو ‏پيروي مي‌کنند» [الحجر-42]. ‏

سپس خداوند به آدم گفت تو با جفت ‏خويش در آن باغ سکونت گيريد و از هر چيز ‏که خواستيد بخوريد، و در حالي که به درختي اشاره مى‌کرد گفت ولي به اين درخت ‏نزديک نشويد که در اين صورت از ستمکاران خواهيد بود [الأعراف-19 و البقره-35]. ‏

بهرحال، خدا آدم و همسرش را به آن باغ (بهشت) فرستاد و سفارشات لازم را هم ‏به آنان کرد؛ از جمله اينکه: «مواظب شيطان باشيد که او دشمن شماست و تلاش ‏مي‌کند شما را از بهشت بيرون کند تا بد‏بخت شويد [طه-117]». همچنين به او گفت ‏‏«در آنجا اين امتياز براي تو هست که نه گرسنه مى‏شوى و نه برهنه مى‏مانى [طه-‏‏118]‏، و هم اينکه در آنجا نه تشنه مى‏گردى و نه آفتاب‏زده [طه-119]».‏

چندي نگذشت که شيطان آن دو را فريب داد، برايشان قسم و آيه آورد که من خير ‏شما را مي‌خواهم [الأعراف-21] و وسوسه‌شان کرد تا عورتهاي‌شان را، که تاکنون ‏برايشان پوشيده مانده بود، براى يکديگر نمايان گردانند و گفت پروردگارتان شما را از ‏اين درخت منع کرده است براى اينکه اگر از آن بخوريد به‌صورت دو فرشته درآمده و ‏در بهشت ماندگار و جاودانه مي‌شويد [الأعراف-20 و طه-120]‏.‏

هنگامي که آن دو فريب شيطان را خوردند و از ميوه‌ي آن درخت ممنوعه چشيدند،  ‏برهنگى‏هايشان آشکار شد و براي پوشاندن خود به برگ‌هاى درختان روي آوردند. ‏خداوند بر سرشان فرياد زد که «مگر شما را از اين درخت منع نکردم و به شما نگفتم ‏که گول شيطان را نخوريد که او با شما دشمنى آشکار دارد ‏‏[الأعراف-22 و طه-‏‏121‏]‏!؟»‏

آدم و حوا که به اشتباه خود پي برده بودند، گفتند: «پروردگارا ما بر خويشتن ستم ‏کرديم و از تو تقاضاي بخشش داريم که اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نکنى مسلماً ‏از زيانکاران خواهيم بود [الأعراف-23]‏». ‏

خداوند به جانشين خود بر روي زمين گفت: «به‌دليل اين نافرماني، از بهشت بيرون ‏برويد و بر روي زمين فرود آييد، از نعمت‌هاي روي زمين برخوردار شويد و زندگي کنيد ‏‏[البقرة-36] تا عمرتان به‌سر آيد و در آنجا بميريد؛ تا روز قيامت که دوباره زنده خواهيد ‏شد و حساب کارهاي دنيوي‌تان را پس خواهيد داد [الأعراف-25]‏. بر روي زمين بعضي ‏از شما با بعضي ديگر دشمني مي‌کنيد [الأعراف-24]‏. اگر براى شما از جانب من ‏پيامبري براي هدايت‌‌تان آمد، از او اطاعت کنيد که هر کس از هدايتم پيروى کند نه ‏گمراه مى‏شود و نه تيره‏بخت [طه-123]‏».‏

با پايان يافتن اين قصه، غصه و بدبختي‌هاي آدم در زندگي شروع شد و هنوز هم ‏ادامه دارد...‏

عليپور، ايمان‎(Alim) ‎‏ - ايروان - امرداد و شهريور 1401‏


۱۳۹۹ اسفند ۲, شنبه

سرنوشت ایران ‏- آرزویی برای وطنم

فروردین ۱۴۸۰ 

... خیلی علاقمند شدم بدانم، از زمانی که در حالت انجماد بودم، چه بر سر کشورم و مردم آن آمده است. پس از این اندیشه، متن زیر بر صفحه‌ی «همراهِ من» نقش بست. (در اینجا باید بگویم که دستگاه همراهِ من این قابلیت را داشت که مطالب را به‌صورت صدا و تصویر یا ترکیبی از همه‌ی رسانه‌ها نمایش دهد، اما من ترجیح داده بودم که نوشته‌ها را بخوانم):

 

پس از اینکه اعتراضات مردم به حکومت خودکامه‌ی جمهوری اسلامی؛ که نه اثری از جمهوری و نه اثری از اسلام در آن بود؛ به‌جایی نرسید و همه‌ی اعتراضات مردمی؛ که در ابتدا به فاصله‌ی چندین سال، و در این اواخر به فاصله‌ی چند هفته برگزار می‌شد؛ با وحشیانه‌ترین شکل ممکن و به‌صورت خونین سرکوب ‌شد، و کشور ایران در آستانه‌ی نابودی کامل قرار گرفته بود؛ سرانجام در نیمه‌شب سوم اسفند 1399 خورشیدی، یکی از جوانمردان ایران به‌نام «ایراندوست» که در سپاه پاسداران خدمت می‌کرد، با همکاری عده‌ای از یاران راستین خود، با عنوان «گروه ایران یاوران»، برعلیه حکومتگران کودتا کرد. در همان ساعات اولیه‌ی کودتا، با برنامه‌ریزی قبلی؛

o     رادیو و تلویزیون، به اشغال «ایران یاوران» درآمد و با حذف برنامه‌های استحماری، کار خود را مطابق معمول ادامه داد،

o     همه‌ی مرزهای زمینی، هوایی و دریایی تحت کنترل شدید قرار گرفت،

o     همه‌ی سران حکومت و فرماندهان سپاه و ارتش، توسط پاسدارانشان تحت نظر قرار گرفته و کسانی که در خانه‌ نبودند، تحت حفاظت به خانه برده شده و در حصر خانگی قرار گرفتند،

o     حساب‌های بانکی همه‌ی سران مسدود شده و حق برداشت از آنان گرفته شد،

o     حکم به آزادی کلیه‌ی زندانیان سیاسی و عقیدتی داده شد و با قاضی‌های دست‌نشانده‌ی حکومت، نیز مطابق با سران رفتار شد،

o     برای هر وزارتخانه‌ای، وزیری معین شد،

o     ....

با فرا رسیدن صبح، مردم متوجه‌ی هیچ چیز غیرعادی نشدند. تنها کسانی که بیننده و شنونده‌ی ثابت رادیو و تلویزیون‌ بودند، از اینکه می‌دیدند، برخلاف معمول در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی، نامی از صدا و سیمای مقدس جمهوری اسلامی برده نمی‌شود و از تبلیغات مذهبی، تقدس‌آفرینی و اخبار سرتاپا دروغ و...  خبری نیست؛ شگفت‌زده شدند. همچنین فعالان فضای مجازی از اینکه می‌دیدند فیلترینگ اینترنت برداشته ‌شده، در پوست خود نمی‌گنجیدند.

 

در اخبار بامدادی اعلام شد که مقام رهبری را کسالتی عارض شده و بهمین جهت دفتر ایشان، تا اطلاع ثانوی، کلیه‌ی دیدارهای برنامه‌ریزی شده قبلی را لغو کرده است. در این بخش از اخبار همچنین اعلام شد که «ایران تصمیم به تعلیق‌ تمام فعالیت‌های هسته‌ای و موشکی خود گرفته‌ است و از تمام کشورها درخواست نمود که در جهت لغو تحریم‌ها اقدام نمایند». یکی دیگر از خبرهای این بخش خبری این بود: «دیوانعالی دادگستری، طی بخشنامه‌ای تمامی قوانین مغایر با اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر را لغو شده اعلام کرد».

کارمندانی که مطابق معمول به سر کارشان رفته بودند، متوجه‌ی هیچ چیز غیرعادی نشدند؛ اما وقتی که خبر کسالت رهبر را شنیدند و متوجه تغییر برخی از سیاست‌های کلی کشور شدند؛ با دلگرمی تمام به کار مشغول شده و کاری را که می‌خواستند ظرف چند روز آینده انجام دهند، در مدت کمتر از دو ساعت به انجام رساندند.

 

مردم وقتی شنیدند که در اخبار عصرگاهی اعلام شد: «در ساعت 8 شب، سردار ایراندوست، مطالب مهمی را به‌عرض ملت ستم‌دیده‌ی ایران خواهد رساند» و پس از اخبار نیز شاهد برگزار‌ی مناظره‌ای با شرکت چند تن از فعالان سیاسی زندانی، بودند؛ دیگر یقین کردند که در کشور اتفاقات عجیب و خوشایندی رخ داده است. در این مناظره؛ صحبت از تشکیل مجلس مؤسسان، تعیین نوع حکومت ایران و تدوین قانون اساسی جدید بود. پس از آن بود که کم‌کم خیابان‌ها پر شد از مردمی که به رقص و پایکوبی و شادمانی مشغول بودند.

در این میان، چهره‌ی آخوندها و افراد متصب مذهبی دیدنی بود. آنها از اینکه مردم را در حالتی می‌‌دیدند که برایشان خوشایند نبود و در مقابلِ سیل پر جوش و خروش مردم هم هیچ کاری از دستشان برنمی‌آمد؛ بشدت عصبی شده و خون خونشان را می‌خورد. عده‌ای از آخوندها که کمی عاقل‌تر بودند و عده‌ای نیز از سر فرصت‌طلبی، خود را خلع‌لباس کرده، به‌میان مردم رفته و همراه با آنان به رقص و پایکوبی پرداختند.

نمایشگرهای تبلیغاتی در میدان‌های شهرها نیز برنامه‌های تلویزیونی را نمایش می‌دادند.

 

رأس ساعت 8 شب، سردار ایراندوست بر صفحه‌ی نمایش ظاهر شد و سخنانی را بدین ترتیب به‌عرض ملت ستمدیده‌ی ایران رسانید:

‏به نام آنکه جان را فکرت آموخت.‏

با درود به همه هموطنان عزیز و ‏گرامی با هر دین و مذهب و قومیت. درود بر هموطنانی که در 42 ‏سال‌ِ سیاه ‏گذشته همه‌گونه فشار و سختی را تحمل کردند، و با درود ‏به همه جان‌فدایان راه آزادی و عزت سرزمین‌مان ‏ایران.‏

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد           ‏ عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد‏

قبل از هر چیز باید بگویم که بنده خود و گروه «ایران یاوران» را به‌طور موقت رییس کشور، برای ‏گذر دادن کشور از یک حکومت خودکامه به ‏یک حکومت واقعاً ‏مردمی، می‌دانیم. البته نه از آن موقت‌هایی که سی سال و اندی طول بکشد.‏

اصول برنامه‌هایی که برای دوران گذار قصد انجامش را داریم به این ‏صورت است که خدمتتان عرض می‌کنم:

 

o     ‏اصل اول، قانون اساسی و شکل حکومت: در اولین فرصت، مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی با انتخاب مردم ‏تشکیل خواهد شد. ‏از نظر ما (من و یارانم) شکل حکومت، جمهوری یا پادشاهی، اهمیتی به مراتب ‏کمتر از محتوای حکومت ‏دارد و محتوای حکومت هم در قانون اساسی ‏متبلور است که باید مبتنی بر آزادی، عدالت و مردم‌سالاری باشد. ‏هیچ ‏قانونی نمی‌تواند و نباید بر این سه اصل محدودیت اعمال کند.‏

یکی از وظایف حکومت آینده ایران، کمک به گروه‌ها و رسانه‌هایی ‏است که در جهت آگاهی بخشی اجتماعی ‏فعالیت می‌کنند.‏

و اما، تمام جلسات مجلس مؤسسان، بطور ‏مستقیم از شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی ‏پخش خواهد شد و ‏همزمان با آن صدا و سیما موظف است جلسات مناظره برای بحث و ‏تبادل نظر درباره موارد ‏مورد بحث در مجلس را برگزار نماید. ‏همه‌ی هموطنان و صاحبنظران بدون هیچ قید و شرطی می‌توانند در ‏این ‏مناظرات حضور داشته باشند.‏

پس از تدوین قانون اساسی، تصویب آن طی رفراندومی بعهده ‏هموطنانم خواهد بود. تا تصویب قانون اساسی ‏جدید، قانون اساسی ‏فعلی قابل اجرا خواهد بود با این تفاوت که: ‏

اولاً گروه ایران یاوران، به‌عنوان رییس موقت کشور، در مقابل اختیاراتی که دارد و وظایفی که به عهده‌اش ‏است ‏در برابر تمامی احزاب و ‏گروه‌ها و بطور کلی در برابر تمامی افراد کشور پاسخگو خواهد بود.‏

دوم اینکه؛ تمامی اصولی از قانون اساسی که با اعلامیه جهانی حقوق ‏بشر مغایرت دارد، قابل اجرا نخواهند بود.‏

 

o     اصل دوم، دین و مذهب: از این پس در کشور هیچ دین رسمی وجود ‏ندارد و تمامی ادیان و مذاهب توسط مردم ‏کشورمان مورد احترام قرار ‏خواهند گرفت. البته همانگونه که می‌دانیم، دین و مذهب یک انتخاب ‏و عقیده ‏شخصی است که به ارتباط شخص با خداوند متعال مربوط ‏می‌شود و نوع ارتباط نیز در افراد مختلف متفاوت است ‏و به عبارت ‏دیگر، دینِ هیچ دو نفری مانند هم نیست. ‏مطابق اعلامیه جهانی ‏حقوق بشر، همه افراد در انتخاب دین آزادند و هیچکس را نمی‌توان به ‏پذیرش دینی ‏مجبور کرد و یا از پذیرش آن منع کرد. ‏

به این ترتیب امیدوارم در حکومت آینده ایران دین از سیاست ‏جدا باشد و هیچ ارگان و کانون دینی و مذهبی حتی ‏یک ریال از ‏خزانه مملکت دریافت نکند. بنظرم، روحانیون مذهبی هم چنانچه ‏علاقمند به گسترش دین و مذهب ‏خود هستند؛ تبلیغ دین را باید بدون ‏دریافت هیچگونه دستمزدی انجام دهند. در این مورد، شادروان حاج ‏علی ‏منتظری، پدر مرحوم آیت‌الله منتظری الگوی بسیار خوبی برای ‏آنان می‌تواند باشد. آن شادروان، روزها به کار ‏کشاورزی مشغول بود و ‏از این راه امرار معاش می‌کرد و شب‌ها به هنگام نماز، به پیشنمازی ‏می‌ایستاد و پس از ‏نماز بر روی صندلی، مردم را موعظه می‌کرد و ‏احکام دینی را برایشان بیان می‌نمود.‏

o     اصل سوم، آزادی: تمام زندانیان سیاسی و همه آنانی که به جرم واهی ‏توهین به مقدسات و تشویش اذهان ‏عمومی و غیره زندانی شده‌اند؛ بلااستثنا آزاد شده‌اند و در اسرع وقت از آنها اعاده حیثیت خواهد شد. در دوره‌ی گذار، آزادی ‏بیان بدون هیچ قید و شرطی وجود خواهد داشت و ‏امیدوارم یکی از اصول مهم قانون اساسی آینده هم این ‏موضوع باشد. خط قرمز ‏آزادی بیان، اهانت و ناسزاگویی به اشخاص است که البته اهانت و ‏ناسزاگویی، در فرهنگ ‏اصیل ایرانی وجود ندارد و از اخلاق انسانی ‏نیز به دور است.‏ یکی از موضوعات مهمی که در قانون اساسی آینده باید مد نظر قرار گیرد، آزادی تشکیل احزاب است و همه‌ی فعالیت‌های سیاسی مردم در چارچوب احزاب سیاسی انجام خواهد شد.

‏ در اینجا لازم است توضیح دهم که بعضی‌ها ممکن است نقد و سوال ‏از موضوعی را که خود مقدس می‌دانند، ‏بعنوان اهانت تلقی کنند؛ اما ‏ناگفته واضح است؛ همانطور که فیلسوف بزرگ، نیچه، بیان داشته: «هیچ چیز و ‏هیچکس آنقدر مقدس نیست که نتوان آن را مورد ‏نقد و بررسی قرار داد. از این پس در کشور تنها چیزی که ‏مقدس ‏است، کرامت انسانی است که نباید خدشه‌دار شود. از همه‌ی هموطنانم ‏عاجزانه تقاضا دارم این موضوع را ‏سرلوحه زندگی خود قرار دهند.‏

o     اصل چهارم، سیاست خارجی: ضمن اعلام دوستی و داشتن روابط سیاسی ‏عادلانه با همسایگان و همه ‏کشورهای جهان، از این پس هیچکس و ‏هیچ ارگانی حق ندارد حتی یک ریال از اموال و سرمایه کشور را ‏به ‏کشورهای دیگر بذل و بخشش کند. در دنیا، وام‌دار هیچ کس و ‏هیچ کشوری نیستیم.‏

o     اصل پنجم، عدالت و برابری: همه درآمدها و بودجه کشور باید بطور ‏عادلانه صرف تأمین رفاه و امنیت مردم ‏ایران شود. بجای مساوات روی موضوع ‏عدالت تاکید می‌کنم، زیرا معتقدم که بجای توزیع ‏مساوی امکانات بین ‏همه افراد، باید امکانات بطور عادلانه، یعنی به ‏هر کس به اندازه نیازش، بین افراد توزیع گردد. مسئول توزیع ‏‏عادلانه هم باید خود مردم باشند، بدین معنی که مردم با نصب‌العین ‏قرار دادن کرامت انسانی، امکانات را بین خود ‏توزیع نمایند. ‏برخلاف سال‌های پیش که عده‌ای خاص بر سر سفره‌ی انقلاب نشسته ‏بودند، از این پس همه‌ی ‏هموطنانم باید بر سر سفره امکانات بنشینند، ‏سفره‌ای که خودشان در گستردن آن نقش دارند.‏

o     اصل ششم، دادگستری: معتقدم قوه‌ی قضائیه یا دادگستری باید زیر ‏نظر دیوانعالی دادگستری، که از تعدادی ‏قاضی با سابقه و خوشنام ‏تشکیل می‌شود، اداره شود.‏

همه‌ی کسانی که در گذشته مرتکب خطا و جرایم کوچکی شده‌اند و ‏اکنون ابراز پشیمانی کرده و سعی در جبران ‏خطاهای خود دارند، ‏مشمول عفو عمومی می‌شوند. برعکس کسانی که در گذشته بهر شکل و ‏عنوان باعث ‏جنایت، قتل و غارت و حیف‌ومیل اموال عمومی شده‌اند، باید در دادگاه‌های ‏عادلانه محاکمه و مجازات شوند. ‏اموالی از کشور را که به ناحق تصرف ‏کرده‌اند باید به خزانه کشور باز گردد و برای هدر دادن خون بیگناهان و ‏اموال عمومی ‏باید مورد مجازات عادلانه قرار گیرند.‏

بنظرم در قانون اساسی آینده، باید لغو مجازات اعدام مد نظر قرار ‏گیرد. زیرا معتقدم، جانی را خداوند به بنده‌اش ‏عطا کرده، هیچکس ‏حق ندارد آن را بگیرد...»

...

و بدین‌گونه بود که ایران در عرض چند سال توانست همردیف با کشورهای متمدن و پیشرفته به‌دنیای جدید گام بگذارد و ...

 

برگرفته از داستان «ذهن گویا» نوشته‌ی ایمان علیپور

 

به‌مناسبت یکصدمین سالگرد معجزه‌ی بزرگ قرن؛

کودتای سوم اسفند توسط رضاشاه کبیر برعلیه حکومت فاسد قاجاریه

۱۳۹۸ آذر ۹, شنبه

سرنوشت ایران ‏- آرزویی برای وطنم

... خیلی علاقمند شدم بدانم، از زمانی که در حالت انجماد بودم، چه بر سر کشورم و مردم آن آمده است. پس از این اندیشه، متن زیر بر صفحه‌ی «همراهِ من» نقش بست. (در اینجا باید بگویم که دستگاه همراهِ من این قابلیت را داشت که مطالب را به‌صورت صدا و تصویر یا ترکیبی از همه‌ی رسانه‌ها نمایش دهد، اما من ترجیح داده بودم که نوشته‌ها را بخوانم):

پس از اینکه اعتراضات مردم به حکومت خودکامه‌ی جمهوری اسلامی؛ که نه اثری از جمهوری و نه اثری از اسلام در آن بود؛ به‌جایی نرسید و همه‌ی اعتراضات مردمی؛ که در ابتدا به فاصله‌ی چندین سال، و در این اواخر به فاصله‌ی چند هفته برگزار می‌شد؛ با وحشیانه‌ترین شکل ممکن و به‌صورت خونین سرکوب ‌شد، و کشور ایران در آستانه‌ی نابودی کامل قرار گرفته بود؛ سرانجام در نیمه‌شب سوم اسفند 1399 خورشیدی، یکی از جوانمردان ایران به‌نام «ایراندوست» که در سپاه پاسداران خدمت می‌کرد، با همکاری عده‌ای از یاران راستین خود، با عنوان «گروه ایران یاوران»، برعلیه حکومتگران کودتا کرد. در همان ساعات اولیه‌ی کودتا، با برنامه‌ریزی قبلی؛
o     رادیو و تلویزیون، به اشغال «ایران یاوران» درآمد و با حذف برنامه‌های استحماری، کار خود را مطابق معمول ادامه داد؛
o     همه‌ی مرزهای زمینی، هوایی و دریایی تحت کنترل شدید قرار گرفت؛
o     همه‌ی سران حکومت و فرماندهان سپاه و ارتش، توسط پاسدارانشان تحت نظر قرار گرفته و کسانی که در خانه‌ نبودند، تحت حفاظت به خانه برده شده و در حصر خانگی قرار گرفتند؛
o     حساب‌های بانکی همه‌ی سران مسدود شده و حق برداشت از آنان گرفته شد؛
o     حکم به آزادی کلیه‌ی زندانیان سیاسی و عقیدتی داده شد و با قاضی‌های دست‌نشانده‌ی حکومت، نیز مطابق با سران رفتار شد؛
o     برای هر وزارتخانه‌ای، وزیری معین شد؛

با فرا رسیدن صبح، مردم متوجه‌ی هیچ چیز غیرعادی نشدند. تنها کسانی که بیننده و شنونده‌ی ثابت رادیو و تلویزیون‌ بودند، از اینکه می‌دیدند، برخلاف معمول در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی، نامی از صدا و سیمای مقدس جمهوری اسلامی برده نمی‌شود و از تبلیغات مذهبی، تقدس‌آفرینی و اخبار سرتاپا دروغ و...  خبری نیست؛ شگفت‌زده شدند. همچنین فعالان فضای مجازی از اینکه می‌دیدند فیلترینگ اینترنت برداشته ‌شده، در پوست خود نمی‌گنجیدند.

در اخبار بامدادی اعلام شد که مقام رهبری را کسالتی عارض شده و بهمین جهت دفتر ایشان، تا اطلاع ثانوی، کلیه‌ی دیدارهای برنامه‌ریزی شده قبلی را لغو کرده است. در این بخش از اخبار همچنین اعلام شد که «ایران تصمیم به تعلیق‌ تمام فعالیت‌های هسته‌ای و موشکی خود گرفته‌ است و از تمام کشورها درخواست نمود که در جهت لغو تحریم‌ها اقدام نمایند». یکی دیگر از خبرهای این بخش خبری این بود: «دیوانعالی دادگستری، طی بخشنامه‌ای تمامی قوانین مغایر با اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر را لغو شده اعلام کرد».
کارمندانی که مطابق معمول به سر کارشان رفته بودند، متوجه‌ی هیچ چیز غیرعادی نشدند؛ اما وقتی که خبر کسالت رهبر را شنیدند و متوجه تغییر برخی از سیاست‌های کلی کشور شدند؛ با دلگرمی تمام به کار مشغول شده و کاری را که می‌خواستند ظرف چند روز آینده انجام دهند، در مدت کمتر از دو ساعت به انجام رساندند.

مردم وقتی شنیدند که در اخبار عصرگاهی اعلام شد: «در ساعت 8 شب، سردار ایراندوست، مطالب مهمی را به‌عرض ملت ستم‌دیده‌ی ایران خواهد رساند» و پس از اخبار نیز شاهد برگزار‌ی مناظره‌ای با شرکت چند تن از فعالان سیاسی زندانی، بودند؛ دیگر یقین کردند که در کشور اتفاقات عجیب و خوشایندی رخ داده است. در این مناظره؛ صحبت از تشکیل مجلس مؤسسان، تعیین نوع حکومت ایران و تدوین قانون اساسی جدید بود. پس از آن بود که کم‌کم خیابان‌ها پر شد از مردمی که به رقص و پایکوبی و شادمانی مشغول بودند.
در این میان، چهره‌ی آخوندها و افراد متصب مذهبی دیدنی بود. آنها از اینکه مردم را در حالتی می‌‌دیدند که برایشان خوشایند نبود و در مقابلِ سیل پر جوش و خروش مردم هم هیچ کاری از دستشان برنمی‌آمد؛ بشدت عصبی شده و خون خونشان را می‌خورد. عده‌ای از آخوندها که کمی عاقل‌تر بودند و عده‌ای نیز از سر فرصت‌طلبی، خود را خلع‌لباس کرده، به‌میان مردم رفته و همراه با آنان به رقص و پایکوبی پرداختند.
نمایشگرهای تبلیغاتی در میدان‌های شهرها نیز برنامه‌های تلویزیونی را نمایش می‌دادند.

رأس ساعت 8 شب، سردار ایراندوست بر صفحه‌ی نمایش ظاهر شد و سخنانی را بدین ترتیب به‌عرض ملت ستمدیده‌ی ایران رسانید:
‏به نام آنکه جان را فکرت آموخت.‏
با درود به همه هموطنان عزیز و ‏گرامی با هر دین و مذهب و قومیت. درود بر هموطنانی که در 42 ‏سال‌ِ سیاه ‏گذشته همه‌گونه فشار و سختی را تحمل کردند، و با درود ‏به همه جان‌فدایان راه آزادی و عزت سرزمین‌مان ‏ایران.‏
‏ نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد           ‏ عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد‏
قبل از هر چیز باید بگویم که بنده خود و گروه «ایران یاوران» را به‌طور موقت رییس کشور، برای ‏گذر دادن کشور از یک حکومت خودکامه به ‏یک حکومت واقعاً ‏مردمی، می‌دانیم. البته نه از آن موقت‌هایی که سی سال و اندی طول بکشد.‏
اصول برنامه‌هایی که برای دوران گذار قصد انجامش را داریم به این ‏صورت است که خدمتتان عرض می‌کنم: 


o     اصل اول، قانون اساسی و شکل حکومت: در اولین فرصت، مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی با انتخاب مردم ‏تشکیل خواهد شد. ‏از نظر ما (من و یارانم) شکل حکومت، جمهوری یا پادشاهی، اهمیتی به مراتب ‏کمتر از محتوای حکومت ‏دارد و محتوای حکومت هم در قانون اساسی ‏متبلور است که باید مبتنی بر آزادی، عدالت و مردم‌سالاری باشد. ‏هیچ ‏قانونی نمی‌تواند و نباید بر این سه اصل محدودیت اعمال کند.‏
یکی از وظایف حکومت آینده ایران، کمک به گروه‌ها و رسانه‌هایی ‏است که در جهت آگاهی بخشی اجتماعی ‏فعالیت می‌کنند.‏
و اما، تمام جلسات مجلس مؤسسان، بطور ‏مستقیم از شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی ‏پخش خواهد شد و ‏همزمان با آن صدا و سیما موظف است جلسات مناظره برای بحث و ‏تبادل نظر درباره موارد ‏مورد بحث در مجلس را برگزار نماید. ‏همه‌ی هموطنان و صاحبنظران بدون هیچ قید و شرطی می‌توانند در ‏این ‏مناظرات حضور داشته باشند.‏
پس از تدوین قانون اساسی، تصویب آن طی رفراندومی بعهده ‏هموطنانم خواهد بود. تا تصویب قانون اساسی ‏جدید، قانون اساسی ‏فعلی قابل اجرا خواهد بود با این تفاوت که: ‏
اولاً گروه ایران یاوران، به‌عنوان رییس موقت کشور، در مقابل اختیاراتی که دارد و وظایفی که به عهده‌اش ‏است ‏در برابر تمامی احزاب و ‏گروه‌ها و بطور کلی در برابر تمامی افراد کشور پاسخگو خواهد بود.‏
دوم اینکه؛ تمامی اصولی از قانون اساسی که با اعلامیه جهانی حقوق ‏بشر مغایرت دارد، قابل اجرا نخواهند بود.‏

o     اصل دوم، دین و مذهب: از این پس در کشور هیچ دین رسمی وجود ‏ندارد و تمامی ادیان و مذاهب توسط مردم ‏کشورمان مورد احترام قرار ‏خواهند گرفت. البته همانگونه که می‌دانیم، دین و مذهب یک انتخاب ‏و عقیده ‏شخصی است که به ارتباط شخص با خداوند متعال مربوط ‏می‌شود و نوع ارتباط نیز در افراد مختلف متفاوت است ‏و به عبارت ‏دیگر، دینِ هیچ دو نفری مانند هم نیست. ‏مطابق اعلامیه جهانی ‏حقوق بشر، همه افراد در انتخاب دین آزادند و هیچکس را نمی‌توان به ‏پذیرش دینی ‏مجبور کرد و یا از پذیرش آن منع کرد. ‏
به این ترتیب امیدوارم در حکومت آینده ایران دین از سیاست ‏جدا باشد و هیچ ارگان و کانون دینی و مذهبی حتی ‏یک ریال از ‏خزانه مملکت دریافت نکند. بنظرم، روحانیون مذهبی هم چنانچه ‏علاقمند به گسترش دین و مذهب ‏خود هستند؛ تبلیغ دین را باید بدون ‏دریافت هیچگونه دستمزدی انجام دهند. در این مورد، شادروان حاج ‏علی ‏منتظری، پدر مرحوم آیت‌الله منتظری الگوی بسیار خوبی برای ‏آنان می‌تواند باشد. آن شادروان، روزها به کار ‏کشاورزی مشغول بود و ‏از این راه امرار معاش می‌کرد و شب‌ها به هنگام نماز، به پیشنمازی ‏می‌ایستاد و پس از ‏نماز بر روی صندلی، مردم را موعظه می‌کرد و ‏احکام دینی را برایشان بیان می‌نمود.‏
o     اصل سوم، آزادی: تمام زندانیان سیاسی و همه آنانی که به جرم واهی ‏توهین به مقدسات و تشویش اذهان ‏عمومی و غیره زندانی شده‌اند؛ بلااستثنا آزاد شده‌اند و در اسرع وقت از آنها اعاده حیثیت خواهد شد. در دوره‌ی گذار، آزادی ‏بیان بدون هیچ قید و شرطی وجود خواهد داشت و ‏امیدوارم یکی از اصول مهم قانون اساسی آینده هم این ‏موضوع باشد. خط قرمز ‏آزادی بیان، اهانت و ناسزاگویی به اشخاص است که البته اهانت و ‏ناسزاگویی، در فرهنگ ‏اصیل ایرانی وجود ندارد و از اخلاق انسانی ‏نیز به دور است.‏
‏ در اینجا لازم است توضیح دهم که بعضی‌ها ممکن است نقد و سوال ‏از موضوعی را که خود مقدس می‌دانند، ‏بعنوان اهانت تلقی کنند؛ اما ‏ناگفته واضح است؛ همانطور که فیلسوف بزرگ، نیچه، بیان داشته: «هیچ چیز و ‏هیچکس آنقدر مقدس نیست که نتوان آن را مورد ‏نقد و بررسی قرار داد. از این پس در کشور تنها چیزی که ‏مقدس ‏است، کرامت انسانی است که نباید خدشه‌دار شود. از همه‌ی هموطنانم ‏عاجزانه تقاضا دارم این موضوع را ‏سرلوحه زندگی خود قرار دهند.‏
o     اصل چهارم، سیاست خارجی: ضمن اعلام دوستی و داشتن روابط سیاسی ‏عادلانه با همسایگان و همه ‏کشورهای جهان، از این پس هیچکس و ‏هیچ ارگانی حق ندارد حتی یک ریال از اموال و سرمایه کشور را ‏به ‏کشورهای دیگر بذل و بخشش کند. در دنیا، وام‌دار هیچ کس و ‏هیچ کشوری نیستیم.‏
o     اصل پنجم، عدالت و برابری: همه درآمدها و بودجه کشور باید بطور ‏عادلانه صرف تأمین رفاه و امنیت مردم ‏ایران شود. بجای مساوات روی موضوع ‏عدالت تاکید می‌کنم، زیرا معتقدم که بجای توزیع ‏مساوی امکانات بین ‏همه افراد، باید امکانات بطور عادلانه، یعنی به ‏هر کس به اندازه نیازش، بین افراد توزیع گردد. مسئول توزیع ‏‏عادلانه هم باید خود مردم باشند، بدین معنی که مردم با نصب‌العین ‏قرار دادن کرامت انسانی، امکانات را بین خود ‏توزیع نمایند. ‏برخلاف سال‌های پیش که عده‌ای خاص بر سر سفره‌ی انقلاب نشسته ‏بودند، از این پس همه‌ی ‏هموطنانم باید بر سر سفره امکانات بنشینند، ‏سفره‌ای که خودشان در گستردن آن نقش دارند.‏
o     اصل ششم، دادگستری: معتقدم قوه‌ی قضائیه یا دادگستری باید زیر ‏نظر دیوانعالی دادگستری، که از تعدادی ‏قاضی با سابقه و خوشنام ‏تشکیل می‌شود، اداره شود.‏
همه‌ی کسانی که در گذشته مرتکب خطا و جرایم کوچکی شده‌اند و ‏اکنون ابراز پشیمانی کرده و سعی در جبران ‏خطاهای خود دارند، ‏مشمول عفو عمومی می‌شوند. برعکس کسانی که در گذشته بهر شکل و ‏عنوان باعث ‏جنایت، قتل و غارت و حیف‌ومیل اموال عمومی شده‌اند، باید در دادگاه‌های ‏عادلانه محاکمه و مجازات شوند. ‏اموالی از کشور را که به ناحق تصرف ‏کرده‌اند باید به خزانه کشور باز گردد و برای هدر دادن خون بیگناهان و ‏اموال عمومی ‏باید مورد مجازات عادلانه قرار گیرند.‏
بنظرم در قانون اساسی آینده، باید لغو مجازات اعدام مد نظر قرار ‏گیرد. زیرا معتقدم، جانی را خداوند به بنده‌اش ‏عطا کرده، هیچکس ‏حق ندارد آن را بگیرد...»
...
و بدین‌گونه بود که ایران در عرض چند سال توانست همردیف با کشورهای متمدن و پیشرفته به‌دنیای جدید گام بگذارد و با آن‌ها «کشور انسانی» امروز را تشکیل دهد...

برگرفته از داستان «ذهن گویا» نوشته‌ی ایمان علیپور
پ.ن.
این بخش از داستان در 98/8/22 نوشته شد. پس از شنیدن نظرات رسول نفیسی در برنامه صفحه 2 آخر هفته BBC مصمم بر نشرش شدم

۱۳۹۸ مهر ۲۱, یکشنبه

💥‏ رخداد سال ۵۷، شورش یا انقلاب؛ نقش شاه، غربی‌ها و کمونیست‌ها در ایجاد آن‏


 

آنچه در این رشته مطالب بیان می‌شود:‏

 👈‏ نگاهی گذرا به جریانات سیاسی قبل از سال ۵۷‏

👈‏ نقش شاه، غربی‌ها و کمونیست‌ها در ایجاد آن‏

👈‏ شورش یا انقلاب

 
👈 نگاهی گذرا به جریانات سیاسی قبل از سال ۵۷

۱- 🔹 پس از کودتای سال ۳۲، شاه تمام وجهه همت خود را صرف سرکوب (البته نه از نوع سرکوب‌های جاعشی) مخالفان سیاسی ‌کرد؛ #حزب_توده را غیر قانونی اعلام می‌کند، #مصدق را پس از محاکمه در دادگاه نظامی حصر خانگی می‌کند، دستور تشکیل #ساواک را می‌دهد و....

۲- 🔹 در زمینه‌ی اقتصادی؛ تلاش‌هایی برای فروش نفتِ باصطلاح ملی‌شده بناچار در قالب قراردادهایی که بیشتر شبیه قراردادهای استعماری است، می‌شود.

۳- 🔹 شاه در سال ۱۳۴۱، در جهت جلوگیری از #نفوذ_شوروی و با رهنمودهای غرب، دست به انجام اصلاحات زده و  اصولی را تحت عنوان #انقلاب_سفید که در ابتدا شش اصل بود اعلام کرده و به رفراندوم می‌گذارد. شایان ذکر است که ۴ سال قبل‌تر، #عبدالکریم_قاسم در عراق کودتا کرده و حکومتی متمایل به شوروی را تشکیل داده و معادلات منطقه را به هم زده بود.

۴- 🔹 روحانیون تشیع که بطور سنتی با نظام شاهنشاهی همخوانی و همراهی داشتند، با دو اصل مهم انقلاب سفید (#اصلاحات_ارضی و #حق_رأی_زنان) مخالفت کردند. علت اصلی این مخالفت این بود که حدود بیست درصد از اراضی کشور جزو موقوفات و در دست روحانیون بود که روحانیون با اجرای این اصول، منابع درآمدی خود را در خطر از دست دادن می‌دیدند و دومین اصل نیز به استناد اینکه در شریعت اسلامی حق رأی به زنان داده نمی‌شود، خلاف شرع تشخیص داده شده است.

۵- 🔹 #خمینی در ابتدا مخالفت صریح خود را با اصل دوم اعلام کرد (تلگراف ارسالی به شاه در تاریخ ۱۳۴۱/۰۷/۱۷)؛ اما بعدا با سیاسی‌کاری حرف خود را عوض می‌کند («.... ما باید با اصل رفراندم مخالفت کنیم... ما با اصل رفراندم مخالفیم زیرا یک بدعت تازه است» / خاطرات آیت الله منتظری/ ص 190ـ207). در جایی دیگر می‌گوید «اکثریت جامعه ایران قوه تشخیص فهم این اصول را ندارند.»

۶- 🔹 شاه بجای اینکه موضوع این مخالفت‌ها را در برابر قضاوت مردم و بخصوص روشنفکران قرار دهد و تمایل به #واپسگرایی_روحانیون را بر همه آشکار کند، سعی در پنهان کردن آتش در زیر خاکستر کرد، خمینی را بازداشت کرده و شورشیانِ خرابکارِ خرداد ۴۲ را (که ناآگاه از جریانات سیاسی روز، تنها خواهان آزادی خمینی بودند) سرکوب نمود.

۷- 🔹 به علت شرایط خاص جهانی و منطقه‌ای، بخصوص پس از تبدیل قراردادهای استعماری فروش نفت به #کنسرسیوم به قراردادهای عادلانه‌تری با #کنسرسیوم_جدید، در تابستان ۱۳۵۲، درآمد حاصل از نفت ایران چند برابر شد. این افزایش درآمد نفت باعث شد که محمدرضا شاه دو رکن اساسی را در پیشبرد سیاستهای کشور بیشتر مورد توجه قرار دهد: ارتش و اتکا به درآمد نفت.

۸- 🔹 تجهیز ارتش به سلاح‌های تقریباً مدرن؛ تلاش شاه برای بالا نگهداشتن قیمت نفت، مادامی که کشورهای غربی قیمت محصولات خود را بالا می‌برند و سایر بلندپروازی‌های شاه؛ اولاً، هراس از انتقاد و رک‌گویی محمدرضا شاه را در میان کشورهای مقتدر جهانی برانگیخت و ثانیاً هراس منطقه‌ای از اقتدار ایران را در پی داشت. این همه باعث شد که بهانه را برای نفوذ و دخالت کشورهای مقتدر جهانی و منطقه‌ای در کشور ایران فراهم نماید و در پی جلوگیری از بلندپروازی‌های نظام شاهنشاهی ایران برآیند.

۹- 🔹 از عواقب دیگر افزایش درآمد نفت، رشد سریع اقتصاد کشور بود که با پیشرفت در بسیاری از زمینه‌های اقتصادی، کشور از حالت سنتی و عشایری خود بیرون رفته و شهرهای کشور با موج مهاجرت روستاییان مواجه گردید. گسترش مهاجرت از شهرها باعث شد که شهرهای کشور بزرگتر و رشد حاشیه‌نشینی و زاغه‌نشینی در اطراف شهرها نیز افزایش یابد (افزایش جمعیت شهرنشینانِ نامتمدن). در این دوره سطح رفاه اقتصادی و اجتماعی در این دهاتِ شهرگونه به سرعت افزایش یافته بود.

۱۰- 🔹 از آن سو در صحنه‌ی سیاست بین‌الملل، دوره سوم #جنگ_سرد از دهه ۱۳۵۰ آغاز شد. شوروی تهاجم خود را به اوج رسانده و در جنگ #ویتنام خستگی مفرطی را بر آمریکا وارد نموده و باعث شکست تلاشهای نظامی آمریکا در ویتنام گردیده بود. در همین دوره و در میانه‌ی دهه‌ی ۵۰ خورشیدی، شوروی در منطقه خاورمیانه نیز به شدتِ تهاجم خود افزوده بود و باعث رخداد سه کودتای کمونیستی پی در پی، در افغانستان و در همسایگی ایران شده بود.

۱۱-🔹 درباره‌ی ویژگی شخصیت محمدرضا شاه، باید گفت که، برخلاف پدرش، دارای اعتقاداتی سخت مذهبی و خرافی بود و اهمیت ویژه‌ای به روحانیون می‌داد. دشمن اصلی نظام سلطنتی را کمونیست‌ها و بعدها نیز #جبهه_ملی و جنبش‌های ملی‌گراییِ ملیت‌های گوناگون ایران می‌دانست و برای رهایی از چنگ این دشمنان، مذهب را مددکار و یاور خود می‌دانست و به تقویت حوزه‌ها و تکایا و مساجد در نقاط مختلف کشور می‌پرداخت که شاید بتوانند کمکی برای سرکوبی جریانات کمونیستی و ملی‌گرایی در ایران باشند. همچنین همیشه یک ترس و توهم از اقتدار پشت پرده #انگلیس و شوروی را در اداره امورات کشور با خود به همراه داشت و گاهی اوقات به صراحت از توطئه‌های خارجی وابسته به این کشورها صحبت می‌راند.

۱۲-🔹 در دهه‌ی ۵۰، دو جریان روشنفکری در کشور فعال بودند که به مخالفت با نظام شاهنشاهی در ایران پرداختند. جریانات روشنفکر سوسیالیستی که عمدتاً طرفدار نظام کمونیستی شوروی بودند و مخالف سرسخت غرب و نظام سرمایه‌داری بشمار می‌رفتند و نظام شاهنشاهی را نماد سرسپردگی به امپریالیسم جهانی می‌دانستند؛ و دیگر جریان روشنفکر اسلامگرایی که در مبارزه علیه نظام شاهنشاهی موقعیت و وضعیت مناسبتری یافته بود. این جریان که در ابتدا با هدایتگری نظام شاهنشاهی و در مقابل جریان چپ شکل گرفته بود، بسرعت رشد کرد و با ظهور #علی_شریعتی در #حسینیه_ارشاد، روند مخالفت با نظام حکومتی محمدرضا شاه و قشر روحانیت سنتی را در پیش گرفت و توانست به سرعت جایگاه خود را در میان دانشجویان و تحصیل کرده‌ها و بسیاری از عوام نیز مستحکم نماید.

۱۳-🔹 علی شریعتی نظریه‌پرداز اصلی انقلاب اسلامی بود که با تلفیقی از مذهب شیعه و تفکرات چپ #مارکسیستی و اقتباس از افکار انقلابی #مارکس، #فرانس_فانون و دیگر مبارزین چپگرا توانست تفکرات اسلام شیعی را انقلابی نماید. وی با تأثیری که بر افکار عمومی و قشر جوان و روشنفکر جامعه گذاشت باعث شد که بعد از وی این اقشار دنباله‌رو خمینی شوند و با استفاده از اعلامیه‌های مبهم او از حکومت اسلامی و شعارهای ضدامپریالیستی‌اش، فساد اداری دستگاه سلطنتی و حمایت از فقرا، این اقشار گمراه شده و حکومت اسلامی خواسته اکثریت اقشار گردد. بهمین جهت؛ بانکها و فروشگاه‌های زنجیره‌ای بعنوان نماد سرمایه‌داری و کاباره‌ها و سینماها بعنوان نماد تهاجم فرهنگ غربی، هدف حمله و خرابکاریِ شورشیان طرفدار انقلاب اسلامی قرار گرفت. در اکثر خرابکاری‌های سال 57 ردپایی از عوامل شوروی_سوسیالیستی دیده می‌شود. شایان ذکر است که عبارت «مارکسیست‌های اسلامی» و «پیوند ارتجاع سرخ و سیاه» که شاه در ماه‌های آخر سلطنت خود بسیار آن را تکرار می‌کرد، نیز اشاره به همین تفکرات داشت. برای اطلاعات بیشتر، پیشنهاد می‌شود کتاب «پشت پرده‌های انقلاب اسلامی، اعترافات حسین بروجردی» مطالعه شود.

۱۴-🔹 حادثه‌ای که از آن بعنوان نقطه عطفی در وقوع انقلاب یاد می‌شود حادثه‌ی آتش‌سوزی #سینما_رکس آبادان است. این حادثه از آن جهت اهمیت دارد که #میشل_فوکو استاد فلسفه، تاریخ، جامعه‌شناسی و علوم سیاسی فرانسوی بعنوان روزنامه‌نگار و برای تحقیق در چگونگی این رویداد و سنجش افکار عمومی عازم ایران شد. وی در سال ۵۷، دو بار (شهریور و آبان) به ایران سفر کرد و بعنوان گزارشگر روزنامه کوریَره لاسرای ایتالیا، درباره ایران به تحقیق پرداخت و در مورد ناآرامیهای ایران گزارشهای زیادی خوانده و با بسیاری از مخالفان رژیم در بیرون از کشور نیز ملاقات نمود. وی در مقاله‌ای تحت عنوان «دین بر ضد شاه» از اسلام بعنوان بهترین جایگزین برای نظام شاهنشاهی یاد می‌کند.

۱۵-🔹 تحقیقات فوکو در اختیار دولت #ژیسکار_دستن رئیس جمهور وقت فرانسه قرار می‌گیرد. بعد از گذشت ده روز از سفر اول فوکو، خمینی طی یک سناریو از نجف به پاریس منتقل می‌شود و فوکو نیز در پاریس به دیدار وی می‌رود. ژیسکار دستن فرستاده ویژه‌ای را به نام میشل پونیاتووسکی مأمور دیدار خصوصی با محمدرضا شاه در ایران و خمینی در پاریس می‌کند. شاه در دیدار خصوصی از دولت فرانسه می‌خواهد که در راه کم کردن #فشار_شوروی اقدام نماید!!!.

۱۶-🔹 بعد از ارائه گزارشهای فوکو به کاخ الیزه، دولت ژیسکار دستن یک گردهمایی سه روزه (۱۴ تا ۱۷ دی‌ماه ۱۳۵۷) تدارک می‌بیند که سران ۴ کشور غربی یعنی فرانسه، انگلستان، آمریکا و آلمان در آن شرکت کردند و به #کنفرانس_گوادلوپ مشهور شد. دولت فرانسه از سران سه کشور به چاره اندیشی مشترک برای حفظ منافع خویشتن دعوت به عمل می‌آورد. گزارش‌ها و اسنادی که در مورد کنفرانس گوادلوپ موجود است بخوبی نمایانگر این است که آمریکا نیز از حکومت محمدرضا شاه ناامید شده است و جایگزینی را در ارتش ایران جستجو می‌کند که سخت طرفدار محمدرضا شاه است و برای دفع خطر احتمالی از جانب شوروی و قدرت‌گیری کمونیست‌ها اعتقاد به کودتا در ایران دارد؛ اما ژیسکار دستن با توجه به تحقیقات فوکو و دیدارهای خصوصیِ فرستاده‌ی ویژه‌ی خود با محمدرضا شاه و خمینی و همچنین تحلیل ارسالی #صادق_قطب‌زاده به کاخ الیزه، به #کارتر توصیه می‌کند که با دولت احتمالی جدید تهران که ریاست معنوی آن با خمینی خواهد بود وارد گفتگو شود زیرا دولت فرانسه تصمیم گرفته است که دور شاه را خط بکشد.

۱۷-🔹 بعد از اظهارات ژیسکار دستن و تصمیم‌گیری در مورد ایران، آمریکا به پیشنهاد دولت فرانسه با خمینی تماس می‌گیرد و زمینه را برای انقلاب مهیا می‌کند. یکی از این اقدامات، فرستادن #ژنرال_هایزر به تهران، یک روز بعد از کنفرانس گوادلوپ بود. مأموریت هایزر نظارت بر تحرکات ارتش وفادار به شاه برای جلوگیری از کودتای احتمالی، دور نگه داشتن گروه‌های چپ از قدرت‌یابی احتمالی و در صورت لزوم بگارگیری قدرت ارتش در سرکوبی احتمالی جریانات چپ بود. همه‌ی این جریانات و رویدادها طی دو هفته از تاریخ 13 تا 26 دیماه سال 1357 روی داد و منجر به خروج شاه از کشور شد. در همین زمان، به پیشنهاد اروپاییها و آمریکا، به فرمان خمینی #شورای_انقلاب در تاریخ 22 دیماه تشکیل شد.

📣

👈 نقش شاه، غربی‌ها و کمونیست‌ها در بروز رویدادهای سال 57

1- 🔹 محمدرضا شاه، در ادامه‌ی اقدامات #رضاشاه، تمام تلاش و همت خود را بر سر پیشبرد مملکت بسوی #تمدن و خارج کردن ایران از جرگه‌ی کشورهای #جهان_سوم گذارده بود؛ اما در این راه از دو نکته‌ی اساسی غافل بود:

اول- یکی از شرایط مهم و اساسی برای گذار از عقب‌ماندگی، رشد آگاهی و فرهنگ عامه مردم است. با #ترویج_خرافات و عامه‌گرایی، نمی‌توان به تمدن رسید (بند 11). فراموش نکنیم که سرمنشاء پیشرفت کشورهای اروپایی، رنسانس بود.

دوم- برای استفاده از هر چیز، ابتدا باید فرهنگ استفاده از آن را یاد داد، وگرنه اتومبیل آخرین مدل را بدست آدمی بدهید که تا دیروز خر سوار بوده، نتیجه‌اش این می‌شود که در خیابان‌ها شاهدش هستیم. تفکری که مفهوم آزادی و رأی دادن را نمی‌داند و زن را ملک لایملک مرد می‌پندارد؛ پر واضح است که بکمک مریدانش در مقابلِ آزادی رأی دادنِ زنان، با تمام قدرت می‌ایستد (بند 5).

2- 🔹 رویدادهای سال ۵۷ ایران، دو #بازی‌گردان اصلی داشت که با سوءاستفاده از اشتباهات گذشته‌ی شاه و روحیه‌ی هرج و مرج طلبی و ماجراجویی مردم (مردمی که در اثر سرریز درآمدهای نفتی مملکت، به رفاه نسبی رسیده بودند بدون اینکه ذره‌ای پیشرفت فرهنگی داشته باشند و بعبارت دیگر کسی به آنها حتی فرهنگ استفاده از رفاه را هم یاد نداده بود)؛ وقوع (باصطلاح) #انقلاب_اسلامی را رقم زدند. مردم در خیابان‌ها فریاد می‌زدند استقلال، آزادی، حکومت اسلامی؛ در حالی که درک درستی از هیچکدام از این سه مفهوم نداشتند. با اینکه خمینی رساله‌ای تئوریک در باب #حکومت_اسلامی نوشته بود، خود هیچ درکی از چگونگی عملکرد چنین حکومتی در دنیای امروز نداشت (شاهد مدعا اینکه در یک دهه‌ای که #رهبر_جمهوری_اسلامی بود٬ نتوانست حتی یک قانون مشخص، ولو برای بانکداری بقول خودشان اسلامی ارائه کند)؛ چه برسد به اینکه مردم بخواهند آن را بفهمند (البته هنوز هم پس از گذشت بیش از چهار دهه از برپایی حکومت اسلامی، #بانکداری_اسلامی مورد اعتراض مراجع تقلید شیعه است!).

و اما دو بازی‌گردان اصلی:

 😳اول؛ کشورهای غربی، که بدلایل ذکر شده (بند 8) در صدد حذف محمدرضا شاه از صحنه‌ی سیاست بین‌المللی بودند و در این راه کشورهای عربِ منطقه هم بدلیل دشمنی‌شان با اسرائیل و هم اینکه حضور (بقول خودشان) ژاندارمی شاه در منطقه را خوش نداشتند، آب به آسیاب غربی‌ها می‌ریختند.

😳 دوم؛ همسایه‌ی شمالی ایران (شوروی)، که از دیرباز آرزوی رسیدن به آب‌های گرم جنوب را در سر می‌پروراند و در این راه از هیچ کوششی دست بر نمی‌داشت. یکی از آخرین تلاشهای شوروی در این راه، کودتای کمونیستی در کشور مسلمان #افغانستان، در اردیبهشت ماه سال ۵۷ بود.

👌 در جریان رویدادهای سال ۵۷ و پیشبرد فرایند حذف شاه، غربی‌ها تنها نگران کودتای ارتش بطرفداری از شاه و یا کمونیست‌های طرفدار شوروی (حزب توده) بودند؛ در حالی که شوروی، در سکوت کامل، تمام همّ و غمّ خود را مصروف ساماندهی شورش‌ها و تظاهرات کرده بود (شوربختانه؛ پس از اینکه با غیرقانونی اعلام شدن #حزب_توده در سال 32، شوروی از فعالیت‌های سیاسی در ایران نومید شد، به فعالیت‌های فرهنگی روی آورد بطوری که اکثر روشنفکران پیش از انقلاب را چپ‌های سوسیالیست تشکیل می‌دادند. در این میان ظهور علی شریعتی و تلفیق #سوسیالیزم و #تشیع، کمک بسیار بزرگی به ترویج برنامه‌های فرهنگی شوروی نمود- بند 12). در این میان اما، تنها شاه بود که از خطر نفوذ شوروی آگاه شده بود (البته با تأخیر) و سعی می‌کرد این خطر را به غربی‌ها و ناراضیان راستینِِ داخلی (اگر وجود می‌داشتند) گوشزد کند. عبارات «اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه» و «مارکسیست‌های اسلامی» که در آن زمان توسط شاه بیان می‌شد، گویای همکاری کمونیست‌ها با آخوندها در ساماندهی شورش‌های سال ۵۷ بود (مجدداً پیشنهاد می‌شود کتاب «پشت پرده‌های انقلاب اسلامی، اعترافات حسین بروجردی» را مطالعه کنید. در این کتاب #حسین_بروجردی اعتراف می‌کند که تحت تأثیر فردی بنام «شهاب» بوده است. با بررسی کردار و گفتارِ #شهاب در این کتاب، می‌توان به تفکرات کمونیستی او  پی برد).

👈 شورش یا انقلاب

🔹 در خاتمه؛ بنظر نگارنده،

«انقلاب به فرآیندی گفته می‌شود که طی آن عده‌ای آگاهانه بدنبال جایگزین کردن سیستمی (ترجیحاً) بهتر بجای سیستم ناکارآمد فعلی باشند. مثال‌هایی که برای #انقلاب می‌توان برشمرد عبارتند از: انقلاب فرانسه، انقلاب صنعتی، انقلاب مشروطه و حتی بدترین شکل آن انقلاب 1917 روسیه. در مقابل چنانچه عده‌ای (حتی ملتی) ناآگاهانه بدنبال براندازی سیستمی باشند بدون آنکه سیستم جایگزین آن برایشان مشخص کرده باشد، تنها می‌توان نام #شورش بر آن نهاد».

مهرماه 1398


 نوشته شده در: طنز تلخ👇👇

 https://t.me/TanzeTalkh2/929