خبر خیلی
کوتاه بود و بسرعت در شبکههای مجازی پخش شد وهمه مردم را شوکه کرد.
همهی
مردم کار و زندگی خود را ول کرده و به رادیو و تلویزیون چشم و گوش سپرده بودند.
رادیو و تلویزیون هم چندین میکروفن و دوربین در مجلس خبرگان مستقر کرده و تصاویر
و صدای مجلس خبرگان را از همهی شبکههای رادیویی و تلویزیونی پخش میکرد.
خبر را
رئیس مجلس خبرگان اعلام کرد: «روح بلند رهبر انقلاب اسلامی به ملکوت اعلی پیوست.»
خبرنگار مستقر در مجلس نیز پشت سر هم اعلام میکرد: ما منتظر جمع شدن نمایندگان
مجلس هستیم تا ببینیم درباره تعیین رهبری جدید چه تصمیماتی اتخاذ خواهند کرد. در
این میان گاهگاهی هم خبرهای رسیده از سراسر ایران را میخواند.
من هم
که سی سال بود ترک تماشای تلویزیون جمهوری اسلامی را کرده بودم، محو تماشای آن
شده بودم.
پس از
ساعتی رئیس مجلس گفت: «با کمال تأسف به اطلاع مردم ایران می رسانم که ساعتی پیش
رهبر انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای به لقاءالله پیوست و این مجلس اکنون بهحسب
وظیفه قانونی خود برای تعیین رهبر جدید تشکیل جلسه داده است.
رهبر
فقید، در زمان حیاتشان اجازه تعیین جانشین رهبر را ندادند و اکنون ما ناچاریم
رهبر جدید را تعیین کنیم.
در این
موقع یکی از نمایندگان برخاست و از آقای رئیس اجازهی صحبت خواست و بدون اینکه
منتظر اجازه رئیس بماند گفت: «چون ریاست شما قبلاً به ما تحمیل شده، اجازه دهید
که ریاست این جلسه را به رئیس سنی بسپاریم.» بیشتر نمایندگان شروع به دست زدن
کرده و به این ترتیب موافقت خود را اعلام کردند. پس از تعیین مسنترین نماینده،
بعنوان رئیس جلسه، همان نماینده اجازه صحبت خواست و چون کس دیگری درخواست صحبت
کردن نداشت، آن نماینده پشت تریبون رفت و چنین گفت: «سی سال پیش در همین مجلس
خبرگان، در حالی که هنوز آخرین جملات وصیت نامه آیتالله خمینی به پایان نرسیده
بود؛ همان جملاتی که میگفت پس از من هیچ سخن و نوشته و نقل قولی از من را قبول
نکنید مگر اینکه صدای ضبط شده و یا نوشته من به تایید کارشناسان صدا و خط رسیده
باشد؛ که آقای هاشمی رفسنجانی با نقل یک روایت ساختگی کلاه گشادی بر سر ما گذاشت
که طی این سی سال حتی تا پای ما را هم پوشانده است. اکنون که خداوند بر ما منت
نهاده و شر آن کلاه را از سر ما کم کرده، بنده پیشنهاد میکنم بهصورت قرعه یک
نفر از مردم این کشور را که بالای ۴۰
سال سن داشته و تحصیلات
بالای دیپلم داشته باشد برای رهبری انتخاب کنید. بنظر من این فرد هر که باشد،
بهتر از رهبر قبلی مملکت را اداره خواهد کرد.»
در این
موقع اکثریت نمایندگان به عنوان تایید، شروع به دست زدن کردند.
نمایندهی
مزبور ادامه داد: «اگر موافق باشید مسئولیت این قرعهکشی را هم به سازمان ثبت
احوال که اطلاعات کامپیوتری همهی مردم را دارد، بسپاریم و تا فراهم شدن برنامه
قرعهکشی برای تنفس به سالن اجتماعات برویم».
با
برخاستن نمایندگان، خبرنگار حاضر در جلسه، میکروفن را بدست گرفت و به روال ساعتی
پیش خبرهای رسیده را میخواند.
پس از
نیم ساعت، از ثبت احوال خبر آمد که آماده برگزاری مراسم قرعهکشی بصورت زنده و
آنلاین هستند. همهی نمایندگان در جایگاه خود قرار گرفتند و پس از پنج دقیقه
مراسم قرعهکشی شروع شد.
اولین
رقم کد ملی که اعلام شد، دیدم که با اولین رقم کد ملی من برابر است، که البته زیاد
تعجب برانگیز نبود چون از هر ده نفر یکی دارای این رقم در ابتدای کد ملی خود است.
پس از چند ثانیه دومین، سومین و چهارمین کد ملی هم اعلام شد که با کمال تعجب دیدم
آن رقم ها هم با کد ملی من منطبق است. در اینجا باید اقرار کنم که بنده تصمیم
داشتم در اولین انتخابات آزاد که در این حکومت و یا پس از فروپاشی آن برگزار
بشود، کاندیدا شوم و بهمین جهت هم برنامهای، هرچند نیمبند، را برای آن موقع
آماده کرده بودم و حالا میدیدم که ظاهرا دنیا دارد بر وفق مراد پیش میرود. بله،
در نهایتِ ناباوری کد ملی و نام من بعنوان نتیجه قرعهکشی بر روی مانیتور نقش بست
و اعلام شد.
رئیس
جلسه اعلام کرد: چنانچه آقای ایمان علیپور در ایران هستند و صدای ما را میشنوند با این
شماره (شمارهای را اعلام کرد) تماس بگیرند و در اسرع وقت به مجلس تشریف بیاورند.
درنگ
نکردم و با آن شماره تماس گرفته و گفتم چون در تهران نیستم نمیتوانم در مجلس
حاضر شوم ولی میتوانم از راه ویدئو کنفرانس با مجلس در ارتباط باشم. رییس از من
خواست که خلاصهای از میزان تحصیلات و سوابق کاری خود را بیان کنم که توضیحات
لازم را ارائه کردم. سوال شد که آیا برنامهای برای انجام وظایف رهبری دارم که
جواب مثبت بود و ادامه دادم برنامههایم را می توانم از راه ویدئو کنفرانس ارائه
دهم.
پس از
برقراری ارتباط ویدئویی و دستور رییس شروع به صحبت کرده و چنین گفتم:
«به
نام آنکه جان را فکرت آموخت.
با
درود به همه هموطنان عزیز و گرامی با هر دین و مذهب و قومیت. درود بر هموطنانی که
در سالهای سیاه گذشته همهگونه فشار و سختی را تحمل کردند، و با درود به همه
جانباختگان راه آزادی و عزت سرزمینمان آیران.
نفس
باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
از اینکه
بعنوان رهبر انتخاب شدهام از خداوند منان سپاسگزارم.
قبل از
هر چیز باید بگویم که بنده خود را یک #رهبرموقت،
برای گذر دادن کشورم از یک حکومت خودکامه به یک حکومت واقعاً مردمی، میدانم.
البته نه از آن موقتهایی که سی سال طول میکشد.
اصول
برنامههایی که برای دوران گذار قصد انجامش را دارم به این صورت است که خدمتتان
عرض میکنم:
اصل اول، قانون اساسی و شکل حکومت: در اولین فرصت سازوکار تعیین کمیسیون بازنگری تغییر
قانون اساسی را اعلام خواهم کرد. از نظر من شکل حکومت، جمهوری یا پادشاهی، اهمیتی به مراتب کمتر از محتوای حکومت دارد و
محتوای حکومت هم در قانون اساسی متبلور است که باید مبتنی بر آزادی، عدالت و مردمسالاری
باشد. هیچ قانونی نمیتواند و نباید بر این سه اصل محدودیت اعمال کند.
یکی از
وظایف حکومت آینده ایران، کمک به گروهها و رسانههایی است که در جهت آگاهی بخشی
اجتماعی فعالیت میکنند.
و اما،
تمام جلسات کمیسیون بازنگری و تدوین قانون اساسی، بطور مستقیم از شبکههای رادیویی
و تلویزیونی پخش خواهد شد و همزمان با آن صدا و سیما موظف است جلسات مناظره برای
بحث و تبادل نظر درباره موارد مورد بحث در کمیسیون را برگزار نماید. همهی
هموطنان و صاحبنظران بدون هیچ قید و شرطی میتوانند در این مناظرات حضور داشته
باشند.
پس از
تدوین قانون اساسی، تصویب آن طی رفراندومی بعهده هموطنانم خواهد بود. تا تصویب
قانون اساسی جدید، قانون اساسی فعلی قابل اجرا خواهد بود با این تفاوت که:
اولاً رهبر موقت در مقابل اختیاراتی که دارد و وظایفی که
به عهدهاش است نه تنها در مقابل مجلس خبرگان، که در برابر تمامی احزاب و گروهها
و بطور کلی در برابر تمامی افراد کشور پاسخگو خواهد بود.
دوم اینکه؛ تمامی اصولی از قانون اساسی که با اعلامیه جهانی
حقوق بشر مغایرت دارد، قابل اجرا نخواهند بود.
سوم اینکه؛ تمامی اصولی از قانون اساسی که در انتهای خود
عبارت «مگر به حکم قانون» و یا مشابه این عبارت را دارند؛ عبارت آخر نادیده
گرفته می شود.
اصل دوم، دین و مذهب: از این پس در کشور هیچ دین رسمی وجود ندارد و
تمامی ادیان و مذاهب توسط مردم کشورمان مورد احترام قرار خواهند گرفت. البته
همانگونه که می دانید، دین و مذهب یک انتخاب و عقیده شخصی است که به ارتباط شخص
با خداوند متعال مربوط میشود و نوع ارتباط نیز در افراد مختلف متفاوت است و به
عبارت دیگر، دینِ هیچ دو نفری مانند هم نیست.
مطابق اعلامیه
جهانی حقوق بشر،
همه افراد در انتخاب دین آزادند و هیچکس را نمی توان به پذیرش دینی مجبور کرد و یا
از پذیرش آن منع کرد.
به این
ترتیب امیدوارم در حکومت آینده ایران دین از سیاست جدا باشد و هیچ ارگان و کانون
دینی و مذهبی حتی یک ریال از خزانه مملکت دریافت نکند. بنظرم، روحانیون مذهبی هم چنانچه علاقمند به گسترش دین و مذهب خود
هستند؛ تبلیغ دین را باید بدون دریافت هیچگونه
دستمزدی انجام
دهند. در این مورد ، شادروان حاج علی منتظری، پدر مرحوم آیتالله منتظری الگوی بسیار
خوبی برای آنان میتواند باشد. آن شادروان، روزها به کار کشاورزی مشغول بود و از
این راه امرار معاش میکرد و شب ها به هنگام نماز، به پیشنمازی میایستاد و پس از
نماز بر روی صندلی، مردم را موعظه میکرد و احکام دینی را برایشان بیان مینمود.
اصل سوم، آزادی: تمام زندانیان
سیاسی و همه
آنانی که به جرم واهی توهین به مقدسات و تشویش اذهان عمومی و غیره زندانی شدهاند
باید بلااستثنا آزاد شده و از آنها اعاده
حیثیت شود.
در دوره رهبری موقت، آزادی بیان بدون هیچ قید و شرطی وجود خواهد داشت و امیدوارم یکی
از اصول مهم قانون اساسی آینده هم این موضوع باشد. خط
قرمز آزادی
بیان، اهانت و ناسزاگویی به اشخاص است که البته اهانت و ناسزاگویی، در فرهنگ اصیل
ایرانی وجود ندارد و از اخلاق انسانی نیز به دور است.
در اینجا
لازم است توضیح دهم که بعضیها ممکن است نقد و سوال از موضوعی را که خود مقدس میدانند،
بعنوان اهانت تلقی کنند؛ اما ناگفته واضح است؛ همانطور که فیلسوف بزرگ، نیچه، بیان داشته: «هیچ چیز و هیچکس آنقدر مقدس نیست که
نتوان آن را مورد نقد و بررسی قرار داد. از این پس در کشور تنها چیزی که مقدس است، کرامت
انسانی است
که نباید خدشهدار شود. از همهی هموطنانم عاجزانه تقاضا دارم این موضوع را
سرلوحه زندگی خود قرار دهند.
اصل چهارم، سیاست خارجی: ضمن اعلام دوستی و داشتن روابط سیاسی عادلانه با
همسایگان و همه کشورهای جهان، از این پس هیچکس و هیچ ارگانی حق ندارد حتی
یک ریال از
اموال و سرمایه کشور را به کشورهای دیگر بذل و بخشش کند. در دنیا، وامدار هیچ کس
و هیچ کشوری نیستیم.
اصل پنجم، عدالت و برابری: همه درآمدها و بودجه کشور باید بطور عادلانه صرف
تامین رفاه و امنیت مردم ایران شود. بجای مساوات روی موضوع عدالت تاکید میکنم، زیرا معتقدم که بجای توزیع مساوی
امکانات بین همه افراد، باید امکانات بطور عادلانه، یعنی به هر کس به اندازه نیازش،
بین افراد توزیع گردد. مسئول توزیع عادلانه هم باید خود مردم باشند، بدین معنی که
مردم با نصبالعین قرار دادن کرامت انسانی، امکانات را بین خود توزیع نمایند.
برخلاف سالهای پیش که عدهای خاص بر سر #سفره_انقلاب نشسته بودند، از این پس همهی هموطنانم باید
بر سر سفره امکانات بنشینند، سفرهای که خودشان در گستردن آن نقش دارند.
اصل ششم، دادگستری: معتقدم قوه قضائیه یا دادگستری باید زیر نظر دیوانعالی
دادگستری، که
از تعدادی قاضی با سابقه و خوشنام تشکیل میشود، اداره شود.
همهی
کسانی که در گذشته مرتکب خطا و جرایم کوچکی شدهاند و اکنون ابراز پشیمانی کرده و
سعی در جبران خطاهای خود دارند، مشمول عفو عمومی میشوند. برعکس کسانی که در
گذشته بهر شکل و عنوان باعث قتل و غارت و حیف و میل اموال عمومی شدهاند، باید در دادگاههای عادلانه محاکمه و
مجازات شوند. اموالی از کشور را که به ناحق
تصرف کردهاند
باید به خزانه کشور باز گردد و برای هدر دادن اموال عمومی باید مورد مجازات
عادلانه قرار گیرند.
بنظرم
در قانون اساسی آینده، باید لغو مجازات اعدام مد نظر قرار گیرد. زیرا معتقدم، جانی را خداوند به بندهاش عطا کرده، هیچکس حق ندارد آن را بگیرد...»
میخواستم
سخنرانی خود را ادامه دهم که ناگهان از بیرون خانه سر و صدای زیادی به گوش رسید.
ظاهرا عدهای تلاش میکردند به زور وارد خانه شوند. بالاخره در را شکسته و وارد
خانه شدند. همهی آنها اسلحه به دست داشتند. یکی از آن میان فریاد زد: «خفه شو!
ای خائن مزدور بیگانه! بزودی داغ رهبر شدن را به دلت خواهیم گذاشت.»
قبل از
اینکه به طرفم شلیک کنند فریاد زدم: «من یک جان دارم و آن را هم در راه میهنم بر
سر دست گرفتهام. پاینده باد ایران.»
صدای
همسرم را شنیدم که میگفت: «پاشو عزیزم! بیدارشو! چرا اینقدر فریاد میزنی؟ خواب
بدی دیدی؟ در خواب، خطری دخترمان ایران را تهدید میکرد؟»
وقتی بیدار
شدم، صبح روز دوشنبه، هشتم بهمن ۱۳۹۷
بود.