۱۳۹۷ بهمن ۱۶, سه‌شنبه

روزی که من رهبر شده بودم‏

خبر خیلی کوتاه بود و بسرعت در شبکه‌های مجازی پخش شد وهمه ‏مردم را شوکه کرد.‏
همه‌ی مردم کار و زندگی خود را ول کرده و به رادیو و تلویزیون ‏چشم و گوش سپرده بودند. رادیو و تلویزیون هم چندین میکروفن ‏و دوربین در مجلس خبرگان مستقر کرده و تصاویر و صدای مجلس ‏خبرگان را از همه‌ی شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی پخش می‌کرد.‏
خبر را رئیس مجلس خبرگان اعلام کرد: «روح بلند رهبر انقلاب ‏اسلامی به ملکوت اعلی پیوست.» خبرنگار مستقر در مجلس نیز پشت ‏سر هم اعلام می‌کرد: ما منتظر جمع شدن نمایندگان مجلس هستیم تا ‏ببینیم درباره تعیین رهبری جدید چه تصمیماتی اتخاذ خواهند کرد. ‏در این میان گاهگاهی هم خبرهای رسیده از سراسر ایران را ‏می‌خواند.‏
من هم که سی سال بود ترک تماشای تلویزیون جمهوری اسلامی را ‏کرده بودم، محو تماشای آن شده بودم.‏
پس از ساعتی رئیس مجلس گفت: «با کمال تأسف به اطلاع مردم ‏ایران می رسانم که ساعتی پیش رهبر انقلاب، حضرت آیت‌الله ‏خامنه‌ای به لقاءالله پیوست و این مجلس اکنون به‌حسب وظیفه قانونی ‏خود برای تعیین رهبر جدید تشکیل جلسه داده است.‏
رهبر فقید، در زمان حیاتشان اجازه تعیین جانشین رهبر را ندادند و ‏اکنون ما ناچاریم رهبر جدید را تعیین کنیم.‏
در این موقع یکی از نمایندگان برخاست و از آقای رئیس اجازه‌ی ‏صحبت خواست و بدون اینکه منتظر اجازه رئیس بماند گفت: «چون ‏ریاست شما قبلاً به ما تحمیل شده، اجازه دهید که ریاست این جلسه ‏را به رئیس سنی بسپاریم.» بیشتر نمایندگان شروع به دست زدن ‏کرده و به این ترتیب موافقت خود را اعلام کردند. پس از تعیین ‏مسن‌ترین نماینده، بعنوان رئیس جلسه، همان نماینده اجازه صحبت ‏خواست و چون کس دیگری درخواست صحبت کردن نداشت، آن ‏نماینده پشت تریبون رفت و چنین گفت: «سی سال پیش در همین ‏مجلس خبرگان، در حالی که هنوز آخرین جملات وصیت نامه آیت‌الله ‏خمینی به پایان نرسیده بود؛ همان جملاتی که میگفت پس از من ‏هیچ سخن و نوشته ‌و نقل قولی از من را قبول نکنید مگر اینکه صدای ‏ضبط شده و یا نوشته من به تایید کارشناسان صدا و خط رسیده ‏باشد؛ که آقای هاشمی رفسنجانی با نقل یک روایت ساختگی کلاه ‏گشادی بر سر ما گذاشت که طی این سی سال حتی تا پای ما را هم ‏پوشانده است. اکنون که خداوند بر ما منت نهاده و شر آن کلاه را از سر ‏ما کم کرده، بنده پیشنهاد می‌کنم به‌صورت قرعه یک نفر از مردم ‏این کشور را که بالای ۴۰ سال سن داشته و تحصیلات بالای دیپلم ‏داشته باشد برای رهبری انتخاب کنید. بنظر من این فرد هر که باشد، ‏بهتر از رهبر قبلی مملکت را اداره خواهد کرد.»‏
در این موقع اکثریت نمایندگان به عنوان تایید، شروع به دست زدن ‏کردند.‏
نماینده‌ی مزبور ادامه داد: «اگر موافق باشید مسئولیت این قرعه‌کشی را هم به سازمان ثبت احوال که اطلاعات کامپیوتری همه‌ی مردم ‏را دارد، بسپاریم و تا فراهم شدن برنامه قرعه‌کشی برای تنفس به سالن ‏اجتماعات برویم». ‏
با برخاستن نمایندگان، خبرنگار حاضر در جلسه، میکروفن را بدست ‏گرفت و به روال ساعتی پیش خبرهای رسیده را می‌خواند.‏
پس از نیم ساعت، از ثبت احوال خبر آمد که آماده برگزاری مراسم ‏قرعه‌کشی بصورت زنده و آنلاین هستند. همه‌ی نمایندگان در جایگاه ‏خود قرار گرفتند و پس از پنج دقیقه مراسم قرعه‌کشی شروع شد.‏
اولین رقم کد ملی که اعلام شد، دیدم که با اولین رقم کد ملی من برابر ‏است، که البته زیاد تعجب برانگیز نبود چون از هر ده نفر یکی ‏دارای این رقم در ابتدای کد ملی خود است. پس از چند ثانیه دومین، ‏سومین و چهارمین کد ملی هم اعلام شد که با کمال تعجب دیدم آن ‏رقم ها هم با کد ملی من منطبق است. در اینجا باید اقرار کنم که بنده ‏تصمیم داشتم در اولین انتخابات آزاد که در این حکومت و یا پس از ‏فروپاشی آن برگزار بشود، کاندیدا شوم و بهمین جهت هم برنامه‌ای، ‏هرچند نیم‌بند، را برای آن موقع آماده کرده بودم و حالا می‌دیدم که ‏ظاهرا دنیا دارد بر وفق مراد پیش می‌رود. بله، در نهایتِ ناباوری ‏کد ملی و نام من بعنوان نتیجه قرعه‌کشی بر روی مانیتور نقش بست ‏و اعلام شد.‏
رئیس جلسه اعلام کرد: چنان‌چه آقای ایمان علیپور در ایران هستند ‏و صدای ما را می‌شنوند با این شماره (شماره‌ای را اعلام کرد) تماس بگیرند و در اسرع وقت ‏به مجلس تشریف بیاورند.‏
درنگ نکردم و با آن شماره تماس گرفته و گفتم چون در تهران نیستم ‏نمی‌توانم در مجلس حاضر شوم ولی می‌توانم از راه ویدئو کنفرانس با ‏مجلس در ارتباط باشم. رییس از من خواست که خلاصه‌ای از میزان ‏تحصیلات و سوابق کاری خود را بیان کنم که توضیحات لازم را ‏ارائه کردم. سوال شد که آیا برنامه‌ای برای انجام وظایف رهبری دارم ‏که جواب مثبت بود و ادامه دادم برنامه‌هایم را می توانم از راه ویدئو ‏کنفرانس ارائه دهم.‏
پس از برقراری ارتباط ویدئویی و دستور رییس شروع به صحبت ‏کرده و چنین گفتم: ‏
‏«به نام آنکه جان را فکرت آموخت.
با درود به همه هموطنان عزیز و ‏گرامی با هر دین و مذهب و قومیت. درود بر هموطنانی که در ‏سال‌های سیاه گذشته همه‌گونه فشار و سختی را تحمل کردند، و با درود ‏به همه جان‌باختگان راه آزادی و عزت سرزمین‌مان آیران.‏
‏ نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
 عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
از ‏اینکه بعنوان رهبر انتخاب شده‌ام از خداوند منان سپاسگزارم.‏
قبل از هر چیز باید بگویم که بنده خود را یک #رهبرموقت، برای ‏گذر دادن کشورم از یک حکومت خودکامه به یک حکومت واقعاً ‏مردمی، می‌دانم. البته نه از آن موقت‌هایی که سی سال طول می‌کشد.‏
اصول برنامه‌هایی که برای دوران گذار قصد انجامش را دارم به این ‏صورت است که خدمتتان عرض می‌کنم: ‏
‏ اصل اول، قانون اساسی و شکل حکومت: در اولین فرصت سازوکار ‏تعیین کمیسیون بازنگری تغییر قانون اساسی را اعلام خواهم کرد. ‏از نظر من شکل حکومت، جمهوری یا پادشاهی، اهمیتی به مراتب ‏کمتر از محتوای حکومت دارد و محتوای حکومت هم در قانون اساسی ‏متبلور است که باید مبتنی بر آزادی، عدالت و مردم‌سالاری باشد. هیچ ‏قانونی نمی‌تواند و نباید بر این سه اصل محدودیت اعمال کند.‏
یکی از وظایف حکومت آینده ایران، کمک به گروه‌ها و رسانه‌هایی ‏است که در جهت آگاهی بخشی اجتماعی فعالیت می‌کنند.‏
و اما، تمام جلسات کمیسیون بازنگری و تدوین قانون اساسی، بطور ‏مستقیم از شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی پخش خواهد شد و ‏همزمان با آن صدا و سیما موظف است جلسات مناظره برای بحث و ‏تبادل نظر درباره موارد مورد بحث در کمیسیون را برگزار نماید. ‏همه‌ی هموطنان و صاحبنظران بدون هیچ قید و شرطی می‌توانند در ‏این مناظرات حضور داشته باشند.‏
پس از تدوین قانون اساسی، تصویب آن طی رفراندومی بعهده ‏هموطنانم خواهد بود. تا تصویب قانون اساسی جدید، قانون اساسی ‏فعلی قابل اجرا خواهد بود با این تفاوت که: ‏
اولاً رهبر موقت در مقابل اختیاراتی که دارد و وظایفی که به عهده‌اش ‏است نه تنها در مقابل مجلس خبرگان، که در برابر تمامی احزاب و ‏گروهها و بطور کلی در برابر تمامی افراد کشور پاسخگو خواهد بود.‏
دوم اینکه؛ تمامی اصولی از قانون اساسی که با اعلامیه جهانی حقوق ‏بشر مغایرت دارد، قابل اجرا نخواهند بود.‏
سوم اینکه؛ تمامی اصولی از قانون اساسی که در انتهای خود عبارت ‏‏«مگر به حکم قانون» و یا مشابه این عبارت را دارند؛ عبارت آخر نادیده گرفته ‏می شود.‏

اصل دوم، دین و مذهب: از این پس در کشور هیچ دین رسمی وجود ‏ندارد و تمامی ادیان و مذاهب توسط مردم کشورمان مورد احترام قرار ‏خواهند گرفت. البته همانگونه که می دانید، دین و مذهب یک انتخاب ‏و عقیده شخصی است که به ارتباط شخص با خداوند متعال مربوط ‏می‌شود و نوع ارتباط نیز در افراد مختلف متفاوت است و به عبارت ‏دیگر، دینِ هیچ دو نفری مانند هم نیست.
مطابق اعلامیه جهانی ‏حقوق بشر، همه افراد در انتخاب دین آزادند و هیچکس را نمی توان به ‏پذیرش دینی مجبور کرد و یا از پذیرش آن منع کرد. ‏
به این ترتیب امیدوارم در حکومت آینده ایران دین از سیاست ‏جدا باشد و هیچ ارگان و کانون دینی و مذهبی حتی یک ریال از ‏خزانه مملکت دریافت نکند. بنظرم، روحانیون مذهبی هم چنانچه ‏علاقمند به گسترش دین و مذهب خود هستند؛ تبلیغ دین را باید بدون ‏دریافت هیچگونه دستمزدی انجام دهند. در این مورد ، شادروان حاج ‏علی منتظری، پدر مرحوم آیت‌الله منتظری الگوی بسیار خوبی برای ‏آنان می‌تواند باشد. آن شادروان، روزها به کار کشاورزی مشغول بود و ‏از این راه امرار معاش می‌کرد و شب ها به هنگام نماز، به پیشنمازی ‏می‌ایستاد و پس از نماز بر روی صندلی، مردم را موعظه می‌کرد و ‏احکام دینی را برایشان بیان می‌نمود.‏
اصل سوم، آزادی: تمام زندانیان سیاسی و همه آنانی که به جرم واهی ‏توهین به مقدسات و تشویش اذهان عمومی و غیره زندانی شده‌اند ‏باید بلااستثنا آزاد شده و از آنها اعاده حیثیت شود. در دوره رهبری ‏موقت، آزادی بیان بدون هیچ قید و شرطی وجود خواهد داشت و ‏امیدوارم یکی از اصول مهم قانون اساسی آینده هم این موضوع باشد. خط قرمز ‏آزادی بیان، اهانت و ناسزاگویی به اشخاص است که البته اهانت و ‏ناسزاگویی، در فرهنگ اصیل ایرانی وجود ندارد و از اخلاق انسانی ‏نیز به دور است.‏
‏ در اینجا لازم است توضیح دهم که بعضی‌ها ممکن است نقد و سوال ‏از موضوعی را که خود مقدس می‌دانند، بعنوان اهانت تلقی کنند؛ اما ‏ناگفته واضح است؛ همانطور که فیلسوف بزرگ، نیچه، بیان داشته: «هیچ چیز و هیچکس آنقدر مقدس نیست که نتوان آن را مورد ‏نقد و بررسی قرار داد. از این پس در کشور تنها چیزی که مقدس ‏است، کرامت انسانی است که نباید خدشه‌دار شود. از همه‌ی هموطنانم ‏عاجزانه تقاضا دارم این موضوع را سرلوحه زندگی خود قرار دهند.‏
اصل چهارم، سیاست خارجی: ضمن اعلام دوستی و داشتن روابط سیاسی ‏عادلانه با همسایگان و همه کشورهای جهان، از این پس هیچکس و ‏هیچ ارگانی حق ندارد حتی یک ریال از اموال و سرمایه کشور را ‏به کشورهای دیگر بذل و بخشش کند. در دنیا، وام‌دار هیچ کس و ‏هیچ کشوری نیستیم.‏
اصل پنجم، عدالت و برابری: همه درآمدها و بودجه کشور باید بطور ‏عادلانه صرف تامین رفاه و امنیت مردم ایران شود. بجای مساوات روی موضوع ‏عدالت تاکید می‌کنم، زیرا معتقدم که بجای توزیع ‏مساوی امکانات بین همه افراد، باید امکانات بطور عادلانه، یعنی به ‏هر کس به اندازه نیازش، بین افراد توزیع گردد. مسئول توزیع ‏عادلانه هم باید خود مردم باشند، بدین معنی که مردم با نصب‌العین ‏قرار دادن کرامت انسانی، امکانات را بین خود توزیع نمایند. ‏برخلاف سال‌های پیش که عده‌ای خاص بر سر #سفره_انقلاب نشسته ‏بودند، از این پس همه‌ی هموطنانم باید بر سر سفره امکانات بنشینند، ‏سفره‌ای که خودشان در گستردن آن نقش دارند.‏
اصل ششم، دادگستری: معتقدم قوه قضائیه یا دادگستری باید زیر ‏نظر دیوانعالی دادگستری، که از تعدادی قاضی با سابقه و خوشنام ‏تشکیل می‌شود، اداره شود.‏
همه‌ی کسانی که در گذشته مرتکب خطا و جرایم کوچکی شده‌اند و ‏اکنون ابراز پشیمانی کرده و سعی در جبران خطاهای خود دارند، ‏مشمول عفو عمومی می‌شوند. برعکس کسانی که در گذشته بهر شکل و ‏عنوان باعث قتل و غارت و حیف و میل اموال عمومی شده‌اند، باید در دادگاه‌های ‏عادلانه محاکمه و مجازات شوند. اموالی از کشور را که به ناحق تصرف ‏کرده‌اند باید به خزانه کشور باز گردد و برای هدر دادن اموال عمومی ‏باید مورد مجازات عادلانه قرار گیرند.‏
بنظرم در قانون اساسی آینده، باید لغو مجازات اعدام مد نظر قرار ‏گیرد. زیرا معتقدم، جانی را خداوند به بنده‌اش عطا کرده، هیچکس ‏حق ندارد آن را بگیرد...» ‏

می‌خواستم سخنرانی خود را ادامه دهم که ناگهان از بیرون خانه سر و ‏صدای زیادی به گوش رسید. ظاهرا عده‌ای تلاش می‌کردند به زور ‏وارد خانه شوند. بالاخره در را شکسته و وارد خانه شدند. همه‌ی آن‌ها ‏اسلحه به دست داشتند. یکی از آن میان فریاد زد: «خفه شو! ای خائن ‏مزدور بیگانه! بزودی داغ رهبر شدن را به دلت خواهیم گذاشت.»‏
قبل از اینکه به طرفم شلیک کنند فریاد زدم: «من یک جان دارم و ‏آن را هم در راه میهنم بر سر دست گرفته‌ام. پاینده باد ایران.»‏
صدای همسرم را شنیدم که می‌گفت: «پاشو عزیزم! بیدارشو! چرا ‏اینقدر فریاد می‌زنی؟ خواب بدی دیدی؟ در خواب، خطری دخترمان ایران را ‏تهدید می‌کرد؟»‏
وقتی بیدار شدم، صبح روز دوشنبه، هشتم بهمن ۱۳۹۷ بود.‏